در عصر کهن بود که سیستم نوشتاری از چین و از طریق شبه جزیره کره به ژاپن وارد شد. در نیمه دوم قرن پنجم، برخی از نجیب زادگان که در پایتخت و ژاپن مرکزی و نیز در نواحی محلی زندگی میکردند، خواندن و نوشتن را آموختند. در نتیجه یادداشتهای نوشتاری به سیستم نوشتاری چین و با استفاده از حروف چینی یا مدل ژاپنی و استفاده از فرم هجایی کهن کانا (مان یوکانا ( حروف ساده شده چینی) ارائه میشد. در اوایل قرن هشتم بهیون شوکی، تاریخ ژاپن، با استفاده از حروف چینی تألیف شد که شامل یادداشتهای پراکندهای بود که توسط طوایف پیشرو آن دوران از نسلی به نسل دیگر رسیده بود. گزیده های شعر مان یوشو و سند کوجیکی نیز در همان قرن گردآوری شده اند. گزینه های شعر مان یوشو به زبان مان یوکانا و کوجیکی با استفاده از حروف چینی به زبانی مرکب از چینی و ژاپنی نوشته شده است.نه تنها حروف الفبا و ادبیات کهن چین، بلکه تکنولوژی هم از طریق کره به ژاپن باستان وارد شد؛ این تکنولوژی شامل کشت برنج خیس، چرخ سفالگری، و علم فلز شناسی در حدود قرن دوم یا سوم پیش میلاد مسیح میباشد. در نتیجه، بسیاری از هنرها و مهارتهای پیشرفته توسط ادبا و هنرمندان چینی یا کرهای ساکن ژاپن به ژاپن وارد و در آنجا گسترش یافت. تعداد کودکان اشراف زادهای که در نمونه های تاریخی کنفوسیوس آموزش میدیدند و جوانانی که به روحانیت بودایی وارد میشدند رو به افزایش بود. از این رو تا پایان قرن ششم، جامعة ژاپن که در شرقی ترین بخش منطقة فرهنگی چین واقع شده بود، تا مرحلة تمدن پیش رفت.
نخستین مدرسه دولتی که از روی سیستم آموزشی جاری چین (تانگ دینایسی) الگو برداری شده بود، گفته میشود که در نیمه دوم قرن هفتم تأسیس شده است. اولین تلاش برای تأسیس سیستم آموزش همگانی دراوایل قرن هشتم و به عنوان بخشی از برنامه اصلاحات فراگیر سیاسی به نام اصلاحات تایکا (645) بود. در نتیجه یک گاکوری (قانون آموزشی) وضع شد که به برقراری دایگاکو (آکادمی عظیم) و کوکوگاکو (آکادمیهای محلی) انجامید. این مؤسسات آموزشی با هدف آشکار ساختن اعتبار دولت ملی متمرکز تحت نفوذ امپراطور، و جذب فرهنگ چین، و تربیت دولت و مقامات رسمی محلی تأسیس شدند. در همین زمان، به منظور استخدام مقامات تحصیل کرده در مؤسسات خصوصی و مردان خودآموختهای که در دایگاکو یا کوکوگاکو حضور نیافته بودند، راهی باز باقی ماند. عده معدودی پروفسور تمام وقت برای دایگاکو در نظر گرفته شدند، و ادبیات و تاریخ چین باستان در آنجا تعلیم داده شد. به ثبت رسیده که در نیمه اول قرن هشتم، دادگاه امپراتوری مزرعة برنجی را برای کمک به دانشآموزان نیازمند به کمک مالی اهدا کرد. در آن زمان، فقط یک دایگاکو وجود داشت که در پایتخت امپراتوری قرار گرفته بود.از سوی دیگر، کوکوگاکو در تمامی مراکز استانی تأسیس شد و نقش مهمی در آموزش محلی ایفا نمود.
بیشتــر دانشآموزان از طوایف قدرتمند میآمدند، اما ورود برای فرزندان افراد عادی هم ممکن بود. یک پزشک هم برای مداوای کارکنان رسمی محلی و ساکنان در هر یک از کوکوگاکوها در نظر گرفته شد.به علاوه، در پایتخت امپراطوری ایمنوریو (مدارسی که نوعی جهان بینی بر پایة تقویم و ستاره شناسی را آموزش میدادند، تری یاکوریو (برای آموزش علم مهارت در هنرهای درمانی و پزشکی )، گاگاکوریو (برای آموزش موسیقی منتقل شده از چین)، سیستم دایگاکو و کوکوگاکو پس از انتقال پایتخت امپراتوری از نارا به کیوتو مدتی شکوفا شد، اما این شکوفایی در قرن دهم رو به افول نهاد. دایگاکو دیگر دانشآموزان تیز هوش را جذب نمیکرد؛ ساختمان در آتش سوزی عظیمی که در سال 1177 درکیوتو روی داد، از میان رفت و بازسازی هم نشد. دایگاکو قربانی تغییر اجتماع بود. با رشد و توسعه ادبیات محلی ژاپن، تعداد دانشآموزانی که مایل به یادگیری ادبیات چین بودند، رو به نقصان نهاد، قدرت دربار امپراتوری افول کرد و بودجه این مؤسسه شدیداً کاهش یافت.نام رسمی دایگاکو، دایگاکوریو بود، و این اسم و محتوای آموزش آن در سالهای بعد بر مؤسسات آموزش عالی تأثیر گذاشت.
در این دوره، تعدادی از مؤسسات خصوصی در کیوتو تأسیس شدند، که مشهورترین آنها کوبون ـ این ( اوایل قرن نهم )، کانگاکو ـ این ( 821 )، گاکان ـ این ( قرن نهم )، شوگاکو ـ این (881 )، شوگی شوچی ـ این ( قرن نهم ) و امثال آن بودند. اینها به شکل مدارس تحت پوشش دایگاکو تأسیس شدند. گاکورین، مؤسسه آموزشی در ادارة مرکزی یک فرقة بودایی به عنوان نسخة مقیاس کوچکی از دایگاکو سازماندهی شد. برخی از این مدارس خصوصی مدتی نسبتاً طولانی، حتی پس از تأسیس دایگاکو و کوکوگاکو ادامه یافتند. از این گذشته،بسیاری از مؤسسات خصوصی در خانه هایی تشکیل میشد که سنت فعال آموزش خانوادگی در آنها به ارث گذاشته شده بود. بسیاری از کسانی که در مؤسسات خصوصیای از این قبیل تحصیل کرده بودند، در ادارات دولتی، مشاغلی را کسب میکردند.
با افول قدرت متمرکز در دربار امپراطوری، قدرت رزمندگان رو به افزایش نهاد. اساس قدرت آنها در املاک وتیول ایالتی قرار داشت. سرانجام، در حدود اواخر قرن دوازدهم، دولت نظامی S hogunate در کاماکورا در شرق ژاپن بنا نهاده شد، و نشان آغاز دوران دولت رزمنده گردید. امپراطور همچنان در کیوتو حکمرانی میکرد، اما مقامی پوشالی بود. دولت Shogunate در قرن چهاردهم در کاماکورا افول کرد و مدت کوتاهی در سلطة رزمندگان وقفه افتاد. پس از اختلال کوتاهی در قدرت سیاسی و توسط امپراطور و دادگاه اشرافزادگان، رژیم فئودال در کیوتو شروع بکار کرد و چند قرن ادامه یافت. جامعة ژاپن، درطول این دوره ( از قرن چهاردهم تا اواخر قرن شانزدهم ) تغییراتی اساسی را متحمل شد. بخصوص، دورة بعد از قرن پانزدهم، یک سری شورش کشاورزان و شورشهایی را به خود دید که مسبب آنها رهبران قدرتمند محلی بودند، و این به از دست رفتن قدرت آشیکاگا شوگون، ریاست دولت فئودال انجامید. این مسئله بیش از یک قرن با جنگ داخلی دنبال شد، و اواخر قرن شانزدهم بود که تمام ملت تحت لوای سپهسالار تویوتومی هیدیوشی متحد شدند. جانشین او، توکوگاوا Shogunate و دولت مرکزی قدرتمندی را بنا نهاد که صلح و ثبات را به مدت 250 سال اعمال نمود.این دوران، که سالهایی پر از اغتشاش و هرج و مرج را در بر میگرفت، به نظر دربار اشرافزادگان دورانی بیهوده برای فرهنگ و آموزش بود. با این وجود، در طول این زمان، فرهنگی کاملاً نو رو به شکوفایی نهاد که بر انرژی عامه بنیان گذاشته شده بود.
مدارس سنتی در کیوتو درحال ویرانی بودند،درحالیکه درمنطقة کانتو ( توکیوی امروزی )، کانازا و ابونکو ( تفکر کتابخانهای که در قرن سیزدهم بنیاد نهاده شد )، و آشیکاگاگاکو ( مدرسهای بنیاد نهاده شده در قرن چهاردهم مورد تأئید نیروی رزمندگان بودند. بر اساس مقررات مدارس که در سال 1439 وضع شده بود، آشیگاکاکو مکانی برای یادگیری کنفوسیوس گرایی از کشیش های فرقة اذن شد. دانشآموزان اساساً راهب بودند.زمانی که Shogunate نخستین بار در قرن دوازدهم در کاماکوزا بنیاد نهاده شد، هدف رزمندگان برقراری موازین جدید اخلاقی و فرهنگی نو بود، اما آنها قادر نبودند از عهدة آموزش رسمی در چارچوب طبقاتی خود برآیند. روحانیت بودایی به نحوی مطلوب، مناسب تدریس و یادگیری سیستماتیک حروف چینی بود. کشیش ها نیز به عنوان سفرای فرهنگی به چین و نیز برقراری تماس مستقیم با مردم در چارچوب دولت رزمنده و فرهنگ عمل میکردند. در این زمان، فرقه های جدید بودیسم از چین گرفته تا محلی ظاهر شدند. فرم محلی بودیسم، « بودیسم کاماکورا » خوانده میشود.
هر فرقة بودیسم کاماکورا با مردم عادی تماس داشت، و تعداد هواداران رو به افزایش نهاده بود. فرقة ذن، بخصوص، که اصول کنفوسیوس را شامل میشد، تسهیلات آموزشی را در معابد بنیان نهاد. این مدارس معبدی، سنتی از آموزش کنفوسیوس و تربیت کشیش را بوجود آوردند. پنج معبد بزرگ کیوتو و 5 معبد کاماکورا مراکز یادگیری و آموزش شدند، و از تعداد زیادی دانشآموز ثبت نام کردند.آموزش که حول معابد میگشت، محدود به مراکز کیوتو و کاماکورا نبود. بعد از قرن پانزدهم، در معابد بودیسمی که ارتباط چندی با لردهای فئودال محلی یا خانواده های قدرتمند داشتند، پسران چنین مردانی تحت مراقبت قرار داده شدند و در آنجا بر اساس کنفوسیوس آموزش میدیدند. این ترا ایری ( «ورود به معبد ») خوانده میشود و در آن هنگام عملی مرسوم گردید. در نتیجه، کشیش های بودایی نه تنها جانشینان خود را تربیت میکردند، که به مردم خارج از روحانیت نیز خواندن و نوشتن را میآموختند. بتدریج این عمل در میان طبقة صاحب نفوذ بازرگان نیز گسترش یافت. عمل ترا ایری با عمل بعدی حضور در تراکویا ( مدرسه معبد ) توسعه یافته در دوران ادو(1868 - 1603)، فرق میکند، ترا ایری نمونة اولیة مدرسه معبد تراکویا دیده شده است.تقاضای رو به افزایش آموزش، بر فرهنگ رو به رشد عامل پسند تأثیری متقابل داشت. ادبیاتی نظیر اجرای اتو گیزوچی (مجموعة قصه های عامیانه ) و گیوگن ( تئاتر فکاهی) در میان عامه و رزمندگان از محبوبیت زیادی برخوردار بود و به شکل گیری فرهنگ تا حد زیادی مطول انجامید که با فرهنگ اشرافی و نخبه سالار دوران قبل بسیار متفاوت بود.این نوع جدید فرهنگ در میان افراد عادی هم که علائق آنان ـ خواندن و نوشتن به شکلی روزافزون تحریک میشد، شکوفا شد.درنخستین نیمة قرن چهاردهم، کتاب درسیای به نام ا رایمونو ( کتابی به روش مکاتبهای) به منصة ظهور رسید ؛ این کتاب نخستین کوشش برای آموزش دانشعملی به روش مکاتبهای بود. این اثر نقش در تاریخ کتابهای ژاپن ایفا کرد. سازمان اصلاحات میجی کتابهایی نظیر این به وفور یاد میشدند. ( 1868 ) .
در قرن شانزدهم، هنگام جنگ داخلی ژاپن، پدر فرانسیسکوا یک ساویر به درخواست Jesuit و به منظور اجرای کار میسیونری وارد ژاپن شد. گرایش به مکتب کاتولیکها، در زمان رنج و ناآرامی داخلی در میان ژاپنی ها هوادارانی کسب کرد ،و حتی لردهای برجسته هم به این کیش فرا خوانده شدند. میسیونرهای خارجی که به ژاپن آمده بودند، علاوه بر مذهبی خارجی محصولات تمدن معاصر اروپاییای چون انواع مختلف ابزار و آلات موسیقی و امثالهم را همراه آورده بودند و آنها را به ژاپنی ها عرضه میداشتند. ژاپنی ها نیز نجوم، جغرافیا و علوم پزشکی و امثالهم را به اروپا عرضه میداشتند.میسیونرهای پرتغالی برای آموزش جوانان ژاپنی و با هدف تلاش برای تبلیغ ایمان به مذهب کاتولیک مدارسی ساختند. مدارس ابتدایی در شمال غرب کیوشو تأسیس شدند، و دیگر مدارس مشابه مؤسسات آموزشی دبیرستانی در کیوشو و ناحیه ناگویا بنا نهاده شدند. در کیوتر، مدرسهای وجود داشت که ریاضیات و نجوم تدریس میکرد. ساختار آموزشی این مدارس از نظر روش همانند اروپائیان بود و موضوعات مورد تدریس لاتین پرتغالی، موسیقی غرب، نقاشی، حکاکی ظروف مس و غیره بود.با این حال، دروس روزانه دانشآموزان شبانه روزی این مدارس، از خیلی جهات مشابه دروس مدارس معبد بودایی بود. موضوعات شامل زبان ژاپنی و تاریخ ژاپن، ظاهراً منعکس کنندة تلاش میسیونرها در دنبال کردن رسومات و سیستم مؤسسات آموزشی ژاپن جهت جلب نظر جوانان ژاپنی میباشد. این مدارس در قرن هفدهم به علت سرکوب کامل مسیحیت توسط Shogunate توگاکاوا از میان رفتند. با این وجود، این واقعیتی تاریخی است که مؤسسات آموزشی اروپایی زمانی در قرن شانزدهم در ژاپن وجود داشته اند. مطابق اسناد کتبی مانده از میسیونرهای پرتغالی ،کودکان ژاپنی سخت کوش تر از کودکان اروپایی بودند و زبان لاتین را به سرعت بیشتری میآموختند.فرم و محتوای آموزش فراهم شده در این مدارس، در سالهای اخیر هیچ تأثیری بر آموزش ژاپن نداشته است. با این حال، در طول این دوره، و زمانی که دولت آموزش فنون و پژوهشهای اروپایی را ممنوع کرد، برخی از بخشهای علوم و فنون در علم پزشکی و نجوم بی شک به شکلی محدود از نسلی به نسل دیگر به ارث میرسید.برخی از کلمات پرتغالی به شکل ژاپنی عرضه شدند و برخی از آنها هنوز هم مورد استفاده قرار میگیرند.
دورة جنگ داخلی زمانی به پایان رسید که Shogunate توکاگاوا بنا نهاده شد. جامعة ژاپن 260 سال پس از آغاز قرن هفدهم، در معرض روند توسعة بی نظیری قرار گرفت و زیر لوای سیاست انزواطلبی فقط روابط خارجی محدودی برقرار کرد. با خاتمة این سیاست، سرنوشت ژاپن رو به تغییر نهاد. با این وجود، تا آن زمان ژاپن مؤسسات و سیستم آموزش خود را بر اساس سیستم سیاسی مجدداً سازماندهی شدة Shogunate دولت مرکزی و لردهای ایالتی فئودال وسعت بخشیده بود. بعد از نیمة دوم قرن هجدهم بود که تسهیلات آموزشی به شکل مدارس سریع ترین رشد را نشان دارند. پیش از همه دولت حمایت خود را از مدارس خصوصی تأسیس شده توسط هلیاشی رازان را وسعت بخشید و در سال 1690 آنها را تحت کنترل دولت قرار داد، و هایاشی نوبوآتزو، نوة رازان را به عنوان مدیر منصوب کرد. در سال 1790، زمانی که سیستم اصلاح گردید، این مؤسسه آموزشی، مؤسسهای تحت کنترل مستقیم دولت Shogunate گردید و نام شوهیزا کاگاکومنجی (شوهیکو) به خود گرفت. گرچه این مؤسسه رسماً دایگاکو خوانده نمیشد، اما عنوان اعطا شده به ریاست مدرسه بیانگر آن است که مسئولان نمونة مؤسسه دایگاکوریو قرن هشتم را در ذهن داشته اند.آموزش در این مدرسه حول کنفوسیوس گرایی مورد پذیرش Shogunate، تمرکز داشت. فارغ التحصیلان این مدرسه، فارغ التحصیلان یا ادیبانی میشدند که برای طبقات فئودال کار میکردند. به مرور، در هر قلمرو فئودالی، مدارس خصوصی تحت حمایت قرار داشتند و سرانجام مدارس دولتیا ی بر مبنای مدارس خصوصی بنا نهاده شدند که توسط دولتهای طبقات مختلف اداره میشوند. مدارس تحت حمایت طبقات به این نحو رشد کردند تا به حدود 200 مدرسه رسیدند وبیشتر آنها پس از نیمة دوم قرن هجدهم بنا نهاده شدند و حتی پس از شکل گیری دولت میجی جدید در سال 1868، 46 مدرسه طبقاتی شکل گرفتند.
توسعة مدارس طبقاتی رابطه نزدیکی با تقاضاهای رو بهرشد بروکراتهایی با قابلیت اجرایی داشت. به این علت که نظام پردازی بروکراتیک در تمامی زمینه های دولت و در تمامی قلمروهای طبقاتی نیز در زمینه های اجرایی،مالی و قانونی دولت مرکزی توکوگاوا پیشرفت میکرد.چون طبقه حاکم از موازین اخلاقی نظامی حمایت میکرد، آموزش هنرهای رزمی در بسیاری از مدارس طبقاتی معمول بود. با این وجود کنفوسیوس گرایی مورد قبول Shogunate و دانشفرهنگ، ضرورتی جهت مجریان و قانون گذاران موفق در نظر گرفته میشوند و تحصیلات از ارزش بالایی برخوردار بود.با ملتی متحد و درحال صلح، و اختلاف با کشورهای خارجی قلع و قمع شده در اثر سیاست انزوا طلبی، سیستمی که رزمندگانش در خدمت لردهای فئودال بودند، رو به ضعف نهاده بود. به علاوه، طبقه حاکم به شکلی فزاینده به وفور نعمت علاقمند بود، و سالهای طولانی صلح، موازین نظامی و روح سلحشوری را از میان برد. در این رابطه، مدیران طبقاتی ضرورت فراهم آوردن تربیت اخلاقی برای رعیت رزمنده لردهای فئودال را احساس میکردند.نوع رسمی کنفوسیوس گرایی، وسیلة ایده آلی جهت تحقق بخشیدن به دو هدف اولیه یعنی اصلاح توانائیهای بوروکراسی و انتقال مفاهیم اخلاقی بود. آموزشهای کنفوسیوس قرار بود نظم فئودالی را توجیه کنند و توانایی خواندن ونوشتن را وسعت بخشند. سیستم نظم اجتماعی بر پایة وفاداری به لرد فئودال شخص و پارسایی مربوط به فرزندان جان کلام زندگی اخلاقی در نظر گرفته میشد.بعد از دورة ادو وسطی، شرایط مالی طبقات به علت حمایت غیر خلاق از رعیتهای رزمنده بدتر شد. برخی از طبقات ترقی خواه به منظور کسب درآمد مالیاتی بیشتر، کشاورزی یا صنایع دستی را مورد تشویق قرار دادند. علوم و فنون لازم جهت خلق تحصیلات سیستماتیک بتدریج توسعه یافت. این نوع تحصیل جیسوگاکو (علم کاربردی) خوانده میشود. بعد از نیمة دوم قرن هجدهم، شورش کشاورزان جدی تر شد و این به علت بد شدن شرایط مالی دولتهای مرکزی و طبقاتی بود. این موقعیت مدارس طبقاتی را ناگزیر از نظم فئودالی ساخت.حتی در دوران انزوا، برای برآورده ساختن نیاز به علوم کاربردی، دستاوردها و علوم هلند از طریق ناگازاکی ارائه میشد، و این تنها پنجرة باز به سوی دنیای خارج بود. علم پزشکی نخستین شاخة علوم بود که ارائه شد، اما با شروع فشار نیروهای خارجی به ژاپن جهت باز کردن درهایش، دانشعلوم نظامی هم درخواست شد. Shogunate سوابقی در مورد علوم کاربردی و علوم اروپایی ارائه شده از سوی هلند را گردآوری کرد، اما از ترس تضعیف تسلط فئودالها، عامه را از یادگیری این علوم منع کرد. در سال 1790، قانون کنترل آموزش وضع شد که بر اساس آن کنفوسیوس رسمی «علوم ارتدکس» در نظر گرفته میشد.با این حال، با افزایش مشکلات در داخل و فشار از خارج در قرن نوزدهم، برخی از طبقات ترقی خواه، علوم کاربردی را به کار میگرفتند و حتی تعلیمات اروپایی را در مدارس طبقاتی تدریس میکردند.
قبلاً اشارة مختصری به تراکویا، مدرسه معبد دوران ادو و مکانی جهت آموزش کودکان داشتیم بعد از قرن هجدهم،تراکویاهایی از این قبیل تا حد مؤسساتی جهت آموزش کودکان شهرستانی و کشاورز و جوانان رزمندهای که به سن مناسب حضور در مدارس طبقاتی نرسیدهاند ،توسعه یافت. آموزش دیگر در قسمتی از ساختمان معبد بودوایی ارائه نمیشد، بلکه در ساختمانی مجزا انجام میشد، و کشیش های شیتو پزشکان ،سامورایی های فاقد استاد، و آدمهای بی اسم و رسم فاضل و دانشمند و امثالهم به عنوان معلم عمل میکردند، درحالی که قبلاً فقط کشیشهای بودایی چنین مقامی داشتند. آموزش با تدریس نوشتن آغازمیشد. در برخی از مدارس توسط همسران معلمان به دختران آداب معاشرت آموزش داده میشد، و مدارسی مخصوص دختران هم وجود داشت. گاهی هم محاسبه با چرتکه یاد داده میشد. محتوای آموزش شامل یادگیری نوشتن کانا ( دست خطهای هجایی) و حروف چینی بود. تفسیرهایی در مورد ارایمونو و دیگر کتب و اصول و خطابه های اخلاقی وجود داشت.آموزش اخلاق بر پایة کنفوسیوس رسمی بود، اما اصول بورسیه چینی نیز در این کتابها ارائه میشد. این را نه تنهامیتوان این عامل استناد داد که نویسندگان این کتابها کشیشهای بودایی بوده اند، بلکه نشان میدهد که ایده های کنفوسیوس که ارائه دهندة دیدگاههای اخلاقی طبقة حاکم است با تمامی جوانب زندگی آدمهای عادی هماهنگ نیست. برخی از کتابها برای استفادة رزمندگان، هنرمندان، و کشاورزان اصلاح شد، و شواهدی برای تقاضاهای فزاینده خواندن و نوشتن در میان طبقات متوسط رو به بالا فراهم آورد.
Shogunate و دولتهای طبقاتی (به جز چند استثناء) تراکویا را کنترل میکردند. اگر چه مشخص نیست چنـد تراکویا در صحن رژیم توکوگاوا (1868) وجود داشته، اما برآورد قابل قبول بیش از دوهزارمیباشد، اما بدون شک تعداد واقعی چند برابر آن است).
برخی از دولتهای طبقاتی مؤسسهای آموزشی به نام گوگاکو برای آموزش مردم عادی بنا نهادند. مدارک در دسترس اجازه نمیدهند تخمین درستی از تعداد کودکان تحصیل کرده در تراکویا داشته باشیم،اما پروفسور در از انگلستان فرضیة معتبری ارائه داد، مبنی بر اینکه ژاپن نرخ باسوادی 54 درصدی برای پسران و 19 درصدی برای دختران داشته است.
سیستم آموزش مدرسهای مدرن ژاپن در طول دوران میجی (1912-1868) بسیار سریع توسعه یافت. Shogunate توکوگاوا که قادر به هماهنگی با موقعیت دشوار داخلی و فشارهای خارجی نبود، قدرت حاکمیت خود را رها ساخت. در سال 1868 (سا ل اصلاحات میجی) دولت جدیدی با بودن امپراطور در رأس آن سازماندهی شد و مقامات جذب شده از طبقات فئودال قدرتمند بخش غربی ژاپن را رهبری کرد. با وجود یک سری جنگهای داخلی، خانوادة توکوگاوا از ویرانی گریختند، و Shogun قبلی در میان لردهای فئودال منطقه شیزو کاریکی شد. بعد از اصلاحات موافقت شد که برای شروع تمام لردهای فئودال بر قلمرو خود فرمانروایی کنند.حتی در طول این دوره،مدارس طبقاتی بیشتری تأسیس شدند و مدارس طبقاتی موجود گسترش یافتند. نومازوهای گاکو ( مدرسه نظامی نومازو ) که توسط خانوادة توکوگاوا تأسیس شده بود کم و بیش مدرسهای نظامی بود، اما علوم مدرن غربی و یک یا دو زبان اروپایی هم تدریس میکرد. این مؤسسه از جایگاهی که در میان مؤسسات آموزشی این دوره داشت به خود میبالید.تعداد تراکویا نیز درطول این زمان افزایش یافت، و مؤسسات خصوصی آموزشی کوچک که کنفوسیوس یا علوم و زبانهای اروپایی را آموزش میدادند، در توکیو به سرعت توسعه یافتند. کایوگیجیکو،پیشرو دانشگاه کایو امروزی یکی از بهترین دانشگاههای خصوصی ژاپن توسط فوکوزاوا یوکیچی، ادیب و مبلغ آموزش عمومی در دوران درست پیش از دوران اصلاحات میجی تأسیس شد.نخستین دانشگاه مدرن ژاپن (دایگاکو) توسط دولت و در سال 1887 تأسیس شد و دانشگاه توکیو نام گرفت این در نتیجة پیدایش شوهیکو،بزرگترین مؤسسه آموزشی S hogunate، همراه با کایزیشو (مدرسه علوم اروپایی )، و ایگاکوشو ( مدرسه پزشکی ) بود. هر دو اینها هم توسط دولت توکاگاوا و به منظور تحصیل علوم غربی تأسیس شدند. در سال 1872، دولت جدید میجی قد علم کرد و طرحی برای سیستم مدرسة مدرن به مقیاس فراگیر و به نام « اشاعة سیستم مدرسهای » اعلام کرد. چارچوب اساسی، الگوی سیستم مدارس فرانسه را دنبال میکرد، اما عناصری از سیستم های چند کشور دیگر نیز بکار گرفته میشد. طرح سازماندهی مجدد مدارس نتیجة این بود که دولت آموزش را بعنوان عاملی کلیدی درشکل گیری نوعی آگاهی میدید که ژاپن را قادر میسازد ملتی مستقل، قدرتمند و ثروتمند شود و این آموزش، جذب دانشفنی مدرن را بعنوان ابزاری جهت نیل به این هدف تسهیل میکرد. با این وجود،نگرشهای سلطه جویانة کنفوسیوس در مورد آموزش، یعنی ایدة به ارث گذاشتن فرهنگ برای نسلهای آینده، و ایده آل ایمان کامل مریدان به کسانی که از نظر فضـل و ادب مافوق او هستند، بههیچ عنوان در آموزش علوم غربی از میان نرفت. نگرشهای سنتی کنفوسیوس هم نقاط قـوت داشت، و هم نقاط ضعف. آنان توسعه جامعة ژاپن را توسط احترام موروثی به کیفیت آموزش فراهم آوردند، اما احترام به صلاحیت هنگام ـ تلفیق خلاقیت فردی با آموزش علوم و فن آوری ـ مانع ایجاد کرد. علاوه بر این، چنین احترامی باورنکردنی به صلاحیت به تقویت وضع روحی کمک کرد و به پیدایش سلطه جویی و خودکامگی سیاسی انجامید.اعلام رسمی سیستم مدارس، تقسیم کامل ژاپن به 8 ناحیة فرهنگی را آغاز کرد که یک ناحیة علمی را به 32 ناحیة مدرسة متوسطه، و یک ناحیة مدرسة متوسطه را به 210 ناحیه مدرسه ابتدایی تقسیم میکرد. هدف این بودکه در هر ناحیة فرهنگی یک دانشگاه، در هر ناحیة مدرسة متوسطه یک مدرسة متوسطه، و در هر ناحیة مدارس ابتدایی، یک مدرسة ابتدایی وجود داشته باشد. از این رو، انتظارمیرفت که 256 مدرسه متوسطه و 760/53 مدرسة ابتدایی در سراسر کشور احداث گردد. به علت به مرحلة اجرا درآمدن سیستم مدارس جدید، به انواع مختلف مدارسی که قبلاً در هر قلمرو طبقاتی عمل میکردند دستور داده شد، عملکرد خود را متوقف سازند. تا آن زمان، سیستم طبقات منسوخ شده بود و سیستم C o Prefecture جای آنها را گرفته بود. با این وجود، مدارس تأسیس شده توسط طبقات فئودال به همان شکل قبلی باقی ماندند. دولت جدید با لغو آن جویای تسلط بر آموزش مردم بود. این نظام فقط تا حدودی شناخته میشد. در مورد دانشگاهها، فقط دانشگاه توکیو تأسیس شد، هفت دانشگاه دیگر که در برنامه بودند، تأسیس نشدند و همین در مورد مدارس متوسطه و ابتدایی صادق بود. بیشترین کاری که دولت توانست انجام دهد، سازماندهی مجدد مؤسسات آموزشی موجودی چون مدارس طبقاتی پیشین، مؤسسات خصوصی، و تراکویا، و تأسیس مدارس جدید با استفاده از ساختمانهای معابد بودایی و خانه های شخصی بود. ساخت تعداد مدارس موجود دربرنامه غیر ممکن بود. طبق مطالعات انجام شده در سال 1876، از بیست هزار مدرسه ابتدایی ، حدود 40 درصد از معابد بودایی استفاده میکردند ؛ 33 درصد خانه های شخصی بودند ؛ و فقط 18 درصد ساختمانهای جدید داشتند. حدود 60 درصد آنها دارای یک معلم بودند و کمتر از 20 درصد دو معلم داشتند.در ابتدای کار، مدارسی که با این سیستم جدید عمل میکردند، خیلی مورد استقبال طبقة رزمندة کشاورز یا مردم عادی قرار نگرفتند. دولت مقامات محلی را تشویق کرد که سعی کنند کودکان مناطق خود را به حضور در این مدارس وادار کنند، اما این تأثیری جزئی داشت. آموزش به شکل غربی، برای طبقات رزمندة کشور که با آموزش کنفوسیوس کاملاً خو گرفته بودند، کودکانه به نظرمیرسید و برای مردم عادی هم آموزش به سبک غربی کاملاً بیگانه بود. محتوای کتب ترجمه کتابهای مورد استفاده در غرب بود و به این دلیل و دلایل دیگر کودکان در مدرسه حضورنمییافتند.بعلاوه، در روزهای نخستین دورة میجی، آموزش حتی درسطح ابتدایی هم رایگان نبود، و این بار اقتصادی بالا توسط والدین تحمل میشد. این علت دیگری برای عدم تأیید نظام نوین مدرسهای توسط مردم بود. نارضایتی از دولت جدید حوادثی را موجب شد که در آن ساختمان مدارس سوختند. این حوادث در حدود سال 1873 آغاز و تا سال 1877 ادامه یافتند.در این اثنا،معلمان واجد شرایط جهت سیستم مدرسهای جدید بسیار نادر بودند، و تربیت معلم یکی از وظایف عاجلی بود که دولت با آن مواجه بود. در سال 1873، یک مدرسه عادی تأسیس شد و معلمان خارجی برای تدریس با روش تدریس مدارس ابتدایی خارجی استخدام شدند، تا اصول پایهای آموزش در مدارس ابتدایی ژاپنی بتواند بنیان نهاده شود. مدارس عادی در سال 1985، 8 عدد بودند ،اما بعد از دو سال، مدارس عادی ملی باستثناء مدرسة عادی توکیو و مدرسه عادی دخترانة توکیو همه از میان رفتند. در سال 1878، قانونی به تصویب رسید که به موجب آن ضرورت داشت هر P refecture مدرسه عادی خود را تأسیس کند. تا سال 1940، زمانی که مدارس عادی تا سطح مؤسسات آموزش عالی ارتقاء یافتند و تحت حمایت دولت ملی قرار گرفتند، مدارس نیز درهمان سطح مدارس متوسطه باقی ماندند و توسط دولتی P refecture اداره میشدند.فرهنگ آموزش به روش غربی در بخش نخست دوران میجی به شکل انفجار گونهای اشاعه یافت. مؤسسات خصوصی که زبانهای اروپایی تدریس میکردند، از نظر کمی افزایش یافتند، و این بر سیاست دولت در مورد ارجحیت دادن به تمدن و روشنفکری به نسبت هر چیز دیگری تأثیر گذاشت. حدود پایان دهه 1870، جنبش دیگری پدید آمد که مورد حمایت تعدادی از سنت گرایان بود و هدف آن به طور مستقیم، قانون امپراتوری بود. با پیش چشم داشتن این هدف، از این مسئله طرفداری میشد که اخلاقیات کنفوسیوس مرسوم باید ژاپنی شود و دولت شینفوگرا به عنوان مذهب ملی برقرار شد. آموزش جدید توسط حامیان این طرز تفکر به عنوان ضد ژاپنی بودن مورد حمله و انتقاد قرار گرفت. از سوی دیگر ، بعد از دوران اصلاحات، گروهی از مردم که در معرض افکار آزادی خواهانه اروپا قرار گرفته بودند، جنبش حقوق دموکراسی را بنا نهادند. دولت که اصولاً توسط اعضاء فعال طبقات با نفوذ رهبری میشد احساس کرد که مورد تهدید این« جنبش حقوق دموکراتیک » قرار گرفته است و شروع کرد به جلوگیری از تأثیر این نحوة تفکر در دنیای آموزش. بروکراتهای دولتی که متعهد به سیاست روشنفکری بودند، در مورد سیاست آموزش مخالف درباریان بودند، اما همزمان در احساس ناامنی و تهدید با آنها همدردی میکردند. هر دو حزب در یک چیز توافق داشتند و آن این بود که : مردم باید از طریق قدرت آموزش وفادار و مطیع دولت شوند.موری آرینوری، وزیر آموزش سال 1885، شخصیتی پیشرو در جنبش روشنفکری وملی گرایی بود که این سودا را در سر میپروراند که از ژاپن ملتی ثروتمند و توانمند بسازد. او به عنوان نمایندة مبارزات روشنفکری، با گروه دربار امپراطوری که هدفشان حاکمیت مستقیم امپراتور بود مخالف بود و در مقابل افکار ارتجاعی آنها مقاومت و ایستادگی میکرد و در مقابل سیاست آنان در مورد آموزش مذهب و اخلاقیات به نام امپراتور یا دولت موضع میگرفت.سیاست آموزشی دولت تا سال 1886 مکرراً مورد حمله قرارمیگرفت ؛ در آن زمان، موری قانون دانشگاه امپراتوری، قانون مدارس عادی، قانون مدارس ابتدایی، و قانون مدارس متوسطه را تدوین نمود، و از این طریق سیستم آموزشی « برای دولت و توسط دولت » را بنیان نهاد. سیستم آموزش اجباری هنوز به مورد اجراء گذاشته نشده بود، اما در طول این دوران پایه های آن برگزار گردید.موری، به این نحو، در برقراری پایه های آموزش ملی سهم بسزایی داشت. با این حال، او هدفی مستعد برای مرتجین بود و در روز جشن تصویب قانون اساسی (1890 ) توسط تروریستی مورد سوء مقصد قرار گرفت. به این ترتیب، مخالف پیشرو تئوری مذهب دولتی و منتقد صریح اللهجة ارتجاع توسط خشونت به قتل رسید پس ازآن،رهبران بروکرات روشنفکر و مرتجعیت دربار امپراتور با سازش موافقت کردند و در سال 1890، باز نویس نسخة مجدد آموزش سلطنتی که دستورالعملی رسمی در مورد اخلاقیات ملی بود، به نام امپراتور به تصویب رسید.این اتفاق در همان سال افتتاح مجمع ملی و بر مبنای قانونی اساسی جدید روی داد، که شامل تضمین حقوق مردم و تصریح سلطنت محدود طبق قانون اساسی بود.صدور بازنویس آموزش سلطنتی راه را برای نیم قرن آموزش ملی بر اساس “اخلاقیات ملی ” و متمرکز حول محور ستایش امپراتور هموار کرد. روند مایل به سمت فراملی گرایی، شیتونیزم دولتی، و نظامی گرایی که در درون درست بیش از شیوع جنگ جهانی دوم مستحکم شده بود، این بازنویس سلطنتی در مورد آموزش را که به عنوان محدود کنندة دموکرات شدن آموزش ژاپن عمل میکنند، در متن خود دارد.
برای مشاهدۀ منبع این مطلب اینجا کلیک نمایید.