«ن وَالقَلَمِ»

«ن وَالقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ» «سوگند به قلم و آنچه می‏نویسند.»، اطلاعاتی در باب علم تعلیم و تربیت در اسلام، ایران و جهان

«ن وَالقَلَمِ»

«ن وَالقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ» «سوگند به قلم و آنچه می‏نویسند.»، اطلاعاتی در باب علم تعلیم و تربیت در اسلام، ایران و جهان

حضرت زینب «علیهاالسلام‏» تندیس صبر

 

«قل هل من شرکائکم من یهدى الى الحق قل الله یهدی للحق افمن یهدى الى الحق احق ان یتبع امن لا یهدى الا ان یهدى، فما لکم کیف تحکمون.» (1) "اى پیامبربگو آیا از شریکان شما کسى هست که به‏سوى حق رهبرى کند؟ بگو: خداست که به سوى حق رهبرى مى‏کند. پس آیا کسى که به سوى حق رهبرى مى‏کند سزاوارتر است مورد پیروى قرار گیرد یا کسى که راه نمى‏نماید مگر آنکه هدایت‏شود؟ شما را چه شده؟ چگونه داورى مى کنید؟"

از آنجا که زنان نقش تعیین کننده‏اى در ایجاد و تداوم انقلاب اسلامى داشته و دارند و از سوى دیگر حضرت امام‏«رحمه الله‏» فرموده‏اند: "نقش زنان عالم از ویژگیهاى خاصى برخوردار است; صلاح و فساد جامعه از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه مى‏گیرد." (2) لذا اگر زنان درجامعه‏اى با بهره‏گیرى از معارف والاى اسلام دل و جان خود را تهذیب کرده، پایه‏هاى فکرى و فرهنگى خودشان را محکم سازند و رفتار خود را مطابق خواست‏خداى متعال تنظیم نمایند، قهرا جامعه به سوى رشد و کمال خواهد رفت.

در وضعیت‏خطیر فعلى که به فرموده مقام معظم رهبرى، انقلاب ما در معرض شبیخون فرهنگى قرار گرفته و دشمنان اسلام و نظام اسلامى با بطلان نقشه‏هاى نظامى، از راه هجوم به فرهنگ ناب اسلامى به جنگ ملت ایران آمده‏اند، تاکید و توجه به طبقه زنان و تبیین دستورات اسلامى به نحو صحیح و جذاب براى آنان، بدون شک تاثیرات بسزایى خواهد داشت. در این راستا معرفى اسوه‏هاى الهى که شایستگى هدایت‏به سوى کمال را دارند، یکى از بهترین شیوه‏ها براى روشن ساختن زنان و مقابله با عوامل تهاجم فرهنگى است.

بهترین اسوه‏هاى عملى براى زنان ما حضرت فاطمه زهرا و حضرت زینب کبرى‏«علیهماالسلام‏» مى‏باشند.

اگر با این دید به سیره عملى حضرت زینب بنگریم در مى‏یابیم تمام خصایص عالى اخلاقى، تربیتى و اجتماعى در وجود مقدس این بانو تجسم یافته و کلیه ارزشهاى الهى و انسانى به تمام معنا در وى جلوه‏گر شده است.

چنانکه از بعضى اخبار مشهود است وقارش را به خدیجه کبرى، عصمت و حیایش را به فاطمه زهرا، فصاحت و بلاغتش را به هنگام تکلم به على مرتضى، حلم و بردباریش را به حسن مجتبى و شجاعت و قوت قلبش را به حضرت سیدالشهدا«علیه‏السلام‏» همانند کرده‏اند. (3)

بررسى زندگانى این مخدره و ویژگیهایى که در مراحل مختلف از ایشان به منصه ظهور رسیده، علاوه بر این که ما را به طور کامل با آنچه اسلام از "زن" خواسته است آشنا مى‏سازد و اسوه‏اى تمام عیار به زنان تشنه فرهنگ اصیل اسلام ارائه مى‏دهد، دریچه‏اى به سوى شناخت هرچه بیشتر وجود مقدس مام اطهرش نیز مى‏گشاید; زیرا آیینه تمام‏نما و تجلى عملى ایمان و معرفت فاطمه‏«علیهاالسلام‏» به خداوند متعال، زینب کبرى است.

پیش از شروع در اصل مطلب ذکر دو نکته ضرورى است:

الف) بدون تردید اسوه‏هاى ذهنى و عینى، نقشى بسیار مهمى در تعیین مسیر فرد و سمت‏حرکت جامعه ایفا مى‏کنند. انسانها بخصوص در سنین جوانى همواره به دنبال اسوه و الگویى هستند تا اندیشه، رفتار و برنامه زندگى را مطابق آن تنظیم کنند.

قرآن کریم و روایاتى که از ائمه‏«علیهم‏السلام‏» به ما رسیده است‏به این نیاز روحى انسان توجه داشته و اسوه‏هاى شایسته را معرفى کرده‏اند.

قرآن کریم در این زمینه مى‏فرماید: «لقد کان لکم فى رسول الله اسوة حسنه لمن کان یرجوا الله والیوم الآخر»; (4) " قطعابراى شما در اقتدا به رسول خدا سرمشقى نیکوست‏براى آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد مى‏کند."

همچنین در جاى دیگر حضرت ابراهیم و یارانش را به عنوان اسوه مؤمنان ذکر کرده مى‏فرماید: «قد کانت لکم ا سوة حسنة فى ابراهیم و الذین معه‏»; (5) "قطعابراى شما در پیروى از ابراهیم و کسانى که با اویند سرمشقى نیکوست".

حتى در مواقع مختلف خود ائمه اعلام کرده‏اند که براى اعمال و رفتارشان یک اسوه کاملترى در نظر گرفته‏اند. بیان حضرت مهدى ارواحنا فداه که فاطمه زهرا«علیهاالسلام‏» را اسوه خود مى‏دانند و امام سجاد که پیامبر را الگوى خود مطرح مى‏کنند، از این جمله است.

از سوى دیگر چون انسان همواره به دنبال کمال مطلق و بى‏نهایت است، قهرا در انتخاب اسوه نیز به دنبال کاملترین و عالیترین نمونه‏هاست. اینجاست که به عقیده ما پیشوایان و رهبران دینى، خود بهترین نمونه‏هاى عملى و اسوه‏هاى عینى مکتب اسلام بوده‏اند; زیرا بطور قطع شخصیتهاى والایى که مصداق حقیقى "انسان کامل" بوده از عالیترین درجه مقام " خلیفة‏اللهى" برخوردار هستند، یا معصومند و یا تربیت‏شده معصوم، و لذا از هرکس دیگرى براى اسوه قرار گرفتن شایسته‏ترند.

و البته این وظیفه آشنایان و عارفان به سیره عملى اسوه‏هاى اسلام است که زوایاى مختلف زندگى آنها را براى نسل جوان مشتاق، به بهترین وجه، نمایان سازند و اجازه ندهند الگوهاى بیگانه از این خلاء استفاده کرده، نیاز روحى جوانان را بطور کاذب تامین نمایند.

قرآن کریم براى تزکیه روح و جان آدمى است و روح موجودى مجرد است، نه مذکر و نه مؤنث. (6) به همین دلیل دراسوه‏هاى ارائه شده از سوى مکتب اسلام، جنسیت مطرح نیست. در قرآن کریم دو زن به عنوان نمونه براى تمام مؤمنان (حضرت مریم و آسیه) و دو زن به عنوان نمونه براى تمام کفار (همسران لوط و نوح‏«علیهم‏السلام‏») مطرح مى‏شوند. (7)

همچنین آنگاه که خداوند پیامبر اکرم را به عنوان اسوه‏اى نیکو معرفى مى‏کند همه مردم را به پیروى از ایشان فرا مى‏خواند.

از طرف دیگر مى‏بینیم امام حسن عسکرى مى‏فرمایند: "نحن حجة الله على الخلق و فاطمة حجة علینا (8) "ما حجت‏و دلیل خدا بر خلق هستیم و فاطمه حجت‏بر ماست". و یا از حضرت مهدى(عجل الله تعالى فرجه الشریف) نقل شده است که فرمودند: "و فى ابنة رسول الله لى اسوة حسنة". (9) "دختر پیامبر خدابراى من سرمشقى نیکوست".

رمز این نکته همان است که "اگر انسانى وارسته شد سرمشق دیگر انسانها مى‏شود. اگر مرد است اسوه همه مردم مى‏شود و اگر زن است‏باز اسوء همه مردم مى‏گردد. (10)

بنابراین ما از موضوع بحث قدمى فراتر نهاده مدعى هستیم حضرت زینب کبرى‏«علیهاالسلام‏» نه فقط اسوه زن مسلمان، بلکه اسوه‏اى نیکو براى همه زنان و مردان طالب هدایت است. و البته زنان باید افتخار کنند که از بین ایشان شخصیتهایى چنین جامع و کامل، راهنما و سرمشق بشریت هستند. ضمنا باید به این مساله توجه داشت که اسوه بودن پیشوایان ما محدود به زمان یا مکان خاصى نیست. برنامه‏هاى انسان ساز اسلام منطبق بر فطرت الهى انسان و در برگیرنده تمام ابعاد وجودى و پاسخگوى همه نیازهاى روحى و جسمى او هستند. انسانى که سرتاپا متخلق به اخلاق الهى است و دستورات اسلام را در خود پیاده کرده فراتر از مکان و زمان مى‏اندیشد و به جاى تاثیرپذیرى از زمان و مکان، در آن اثر مى‏گذارد، وى قطعا نقشى ابدى، جاودانه ونامحدود خواهد یافت، آرى چنین انسانهایى اسوه کامل براى همه انسانها در تمام عصرها و نسلها خواهند بود، چرا که فطرت سالم بشرى در شرایط زمانى و مکانى تغییر نخواهد یافت. «فاقم وجهک للذین حنیفا فطرة‏الله التى فطرالناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم‏». (11)

لذا زینب گرچه زنى است که در چهارده قرن قبل مى‏زیسته، به علت‏خاتم بودن مکتبش، امروز هم مى‏تواند نقش هدایت انسانها را برعهده داشته باشد. زنان امروز بمراتب بیشتر نیازمند وجود آن حضرت براى نیل به سعادت حقیقى هستند.

ب: زن در فرهنگ اسلام، مظهر رافت، رحمانیت، و ربوبیت‏حق است. زن در قرآن کریم و روایات به عنوان انسانى که توان نیل به مقام خلافت الهى را دارد، داراى ارج و منزلتى بس والاست. بعلاوه زن در جایگاه "همسر" و "مادر" نقش بسیار مؤثرى در رشد و اعتلاء جامعه به سمت هدف نهایى خلقت دارد.

در بعد نظرى، آنچه از سرچشمه قرآن و سنت تراوش مى‏کند راه کمال و نیل به عالیترین درجات معنوى را براى مرد و زن بطور یکسان گشوده است، البته در بعضى موارد به جهت تفاوتهاى فیزیکى و جایگاه ویژه‏اى که زن و مرد دارند راه رسیدن به این هدف براى مرد و زن متفاوت است و روشن است که اختلافات ظاهرى موجب برترى یا نقصى نیست. قرآن‏کریم کرارا تقوى، ایمان، عمل صالح، علم و دانش، سعى فى سبیل‏الله و... را به عنوان ملاک برترى افراد اعلام کرده و سخن از "زن و مرد بودن" به میان نیاورده است. بلکه براى این که هیچ شبهه‏اى در اذهان راه نیابد، در موارد متعدد تصریح کرده که مذکر و مؤنث‏بودن در پیمودن این راه و دستیابى به اهداف دخالتى ندارد. (12)

در سه جریان مهم تاریخ اسلام یعنى بعثت پیامبر اکرم، جریان ولایت و امامت على و واقعه سرنوشت‏ساز عاشورا بوضوح نقش برجسته سه زن یعنى حضرت خدیجه، فاطمه و زینب را مشاهده مى‏کنیم. و اصولا قرآن کریم در تثبیت ادیان الهى، بر جایگاه ویژه زن تاکید دارد. نمونه آن حضرت مریم، مادر حضرت موسى و آسیه همسر فرعون است.

انقلاب اسلامى تا حدود زیادى ارزش و منزلت واقعى زن را تبیین کرده است و رهبر کبیر انقلاب وظیفه الهى زنان را بکرات گوشزد نموده، شخصیت و هویت واقعى آنان را متذکر شده‏اند و آرمانهاى والایى را ارائه داده‏اند که برگرفته از زلال معارف اهل بیت است چنانکه فرموده‏اند: "زن مبدا همه سعادتها و خیرات است"; (13) "بانوان رهبر نهضت ما هستند"; (14) " زن مظهر تحقق آمال بشر است، از دامن زن مرد به معراج مى‏رود". (15)

اکنون با عنایت‏به نقش خطیر زن در صلاح و فساد جامعه باید گفت زنان مسلمان ما باید دقیقا توجیه شوند که چگونه وجود پر برکت‏بانویى چون زینب کبرى مى‏تواند از وراى چهارده قرن، چونان خورشیدى تابناک بر زوایاى زندگى آنها بتابد و دریچه‏هاى نور و سعادت را به رویشان بگشاید و از مکاتب و افکار بیگانه بى‏نیازشان کند.

در جهان کنونى که بشریت‏بیش از هر زمان دیگر دچار تعارضات فکرى، اخلاقى و مذهبى است و بى وقفه در پى آن است تا راهى به سوى سعادت حقیقى بیابد زن امروز نیز هدفش را در رهایى از اسارت متمرکز ساخته است، اما نمى‏داند چگونه خود را از منجلاب فریب، فساد و انحراف و ملعبه بودن، نجات دهد، رسالت ماست که این حقیقت روشن را بر همگان عرضه کنیم: "آنچه آزادى واقعى را براى زنان به ارمغان مى‏آورد و سعادت و کمال را آشکارا فرارویشان قرار مى‏دهد، قوانین مکتب حیاتبخش اسلام است که تجسم عینى آن در شخصیت فرزانگانى چون زینب کبرى‏«علیهاالسلام‏»، مشاهده مى‏شود."

شخصیت وجودى حضرت از زمان کودکى در دامان نبوت و مهد ولایت، شکل مى‏گیرد و همگام با جریانات سرنوشت‏ساز تاریخ اسلام تکامل مى‏یابد. در کنار پنج معصوم، آب حیات از این چشمه‏هاى جوشان، مى‏نوشد و نقشى مکمل و سازنده ایفا مى‏کند. اگر چه از کودکى نشانه‏هاى علم الهى و عظمت روح در این بانو، هویدا بود و بسیارى از ویژگیهاى ایشان افاضه‏هاى قدسى حق‏تعالى بوده اما بطور مسلم ظرف وجودى حضرت نیز توانایى و لیاقت پذیرش این افاضات را داشت .

بطور خلاصه، حضرت زینب‏«علیهاالسلام‏» در دو میدان جهاد اصغر و جهاد اکبر، چون مبارزى خستگى‏ناپذیر قله‏هاى پیروزى را فتح مى‏کرد; اوج درخشش این مجسمه علم و معرفت و صبر و شجاعت را در جریان عاشورا مى‏بینیم.

موقعیت والایى که اهل بیت‏«علیهم‏السلام‏» براى حضرت زینب قائل بودند و فضایلى که از ایشان در بیانات مورخان و علماى اسلام آمده جدا موجب حیرت است.

فاضل ادیب حسن قاسم در وصف حضرت مى‏نویسد:

"گویا وجود مقدس حضرت زینب در قالبى معطر از عطر تمام فضایل ریخته شده است. انسان در برابر چشمانش مجسمه حق، فضیلت، شجاعت، مروت فصاحت زبان، قوت قلب، زهد و ورع، عفاف و شهامت را مى‏بیند. و اگر تمام فضایل را یک به یک برشمریم، زینب قویترین و عینى‏ترین نمونه آنهاست. (16) "

زینب کبرى‏«علیهاالسلام‏» در حالى که در خانه همسرش عبدالله بن جعفر که بحرالجود یعنى دریاى بخشش لقب اشت‏به بهترین وضع زندگى مى‏کرد آنگاه که رضاى خدا را در این دید که همراه برادرش به حمایت از دین برخیزد از تمام آنچه زینت دنیا و مایه آسایش بود، دست کشید و با وجود اینکه بر تمام مصایب و جریانات آینده دقیقا اطلاع داشت، آخرت را بر دنیا ترجیح داد. (17)

عنایت‏به برخوردها، حرکات و بیانات حضرت، ما را به این نتیجه مى‏رساند که اگرچه آن مخدره، مرتبه امامت و ولایت را دارا نبود اما مقامى را دریافته بود که ما بین آن و درجه امامت دیگر هیچ فاصله‏اى وجود نداشت. لها جلال لیس فوق جلالها جلال الا جلالة امها". (18)

حال با این نگرش کلى به زمان خود باز مى‏گردیم. زنان مسلمان ما اگر به شخصیت و کرامت واقعى خود پى ببرند و احساس حقارت و خود کم بینى در آنها ریشه کن شود و توانایى‏هاى خدادادیشان را درک کنند و سعى در به فعلیت رساندن آن داشته باشند نه تنها هرگز قربانى شبیخون فرهنگى دشمن نخواهند شد، بلکه همچون شعله‏هایى فروزان، روشنگر راه دیگران شده و خود تهاجمى مقدس را علیه کفر و الحاد و هواپرستى پایه‏گذارى خواهند کرد.

مرحوم سید محسن امین مى‏نویسد: "حضرت زینب در واقعه طف در تمام حالات و مواقع جایگاهى بارز و آشکار داشت، هم از برادرزاده‏اش حضرت زین‏العابدین‏«علیه‏السلام‏» پرستارى مى‏کرد، هم لحظه به لحظه مراقب حال برادرش حسین‏«علیه‏السلام‏» بود و با او در مورد جریانات گفتگو مى‏کرد، هم تدبیر امر زنان و اطفال را برعهده داشت." (19)

بطورى که نقل شده است‏حضرت در چندین مورد با صلابت در برابر دشمن ایستاده جان حضرت امام زین‏العابدین را نجات دادند. مرحوم حاج شیخ عباس قمى مى‏نویسد:"یکبار در حالى که شمر ملعون قصد قتل حضرت سجاد را داشت، زینب کبرى‏«علیهاالسلام‏» از خیمه خارج شد و در برابر او ایستاد و فرمود: والله لا یقتل حتى اقتل; به خدا قسم او کشته نمى‏شود مگر اینکه من کشته شوم. و به این وسیله آن پلید را از قصدش منصرف کرد." (20)

همچنین در کوفه، وقتى که ابن زیاد بر حضرت سجاد غضبناک شد و با گستاخى دستور قتل ایشان را صادر کرد، زینب کبرى برخاست، دست در گردن حضرت کرد و فرمود: اى ابن زیاد! آنچه خون از ما ریختى ترا بس است والله از او جدا نمى‏شوم، اگر او را مى‏کشى پس مرا هم بکش." (21) و اینجا نیز دشمن را تسلیم خود کرد.

در نقلى آمده است که وقتى زینب به همراه عیال ابا عبدالله وارد مجلس ابن زیاد شد، به صورت ناشناس در حالى که کنیزان در اطرافش بودند در قسمتى از قصر نشست. ابن زیاد سؤال کرد این زن کیست؟ زینب پاسخش را نداد. سه بار این سؤال را تکرار کرد ولى پاسخى از زینب نشنید. آنگاه یکى از کنیزان حضرت گفت: این زینب دختر فاطمه دختر رسول خدا است. اینجا حضرت با بى‏اعتنایى و سکوت، هیمنه و شکوه پوشالى ابن زیاد را زیر پا گذاشت، اما به محض اینکه ابن زیاد گفت: الحمد لله الذى فضحکم و قتلکم و اکذب احدوثتکم، زبان گشود و چنان با وى به مجادله برخاست که توان ادامه سخن از ابن زیاد گرفته شد." (22)

فصاحت و شجاعت ادبى حضرت در خطبى که پس از جریان عاشورا ایراد کرده است‏بهترین دلیل بر قدرت روحى و قوت قلب آن حضرت است چنانکه ابن حجر در اصابة و ابن اثیر در اسدالغابة بر این مطلب تصریح کرده‏اند. (23)

علامه جعفر نقدى مى‏نویسد:"آنچه در مورد فصاحت و بلاغت‏حضرت نقل شده منطبق نیست مگر بر کلام سیدالفصحاء و امام البلغاء حضرت امیرالمؤمنین‏«علیه‏السلام‏» که در مورد کلام او گفته شده است: برتر از کلام مخلوق و پایین‏تر از کلام خالق است. و اهل بلاغت و فصاحت از عرب بر این مطلب گواهند. روایات متواترى از حذلم بن کثیر(یا بشربن خزیم) که خود یکى از فصحاء عرب بشمار مى‏رود نقل شده است که مى‏گوید: در محرم سال شصت و یک هجرى وقتى وارد کوفه شدم و با کاروان اسیران برخورد کردم... زینب دختر على را دیدم در حالى که تا بحال زن با شرم و حیایى فصیحتر و گویاتر از او ندیده بودم. گویا کلام از زبان امیر مؤمنان خارج مى‏شد. بعد مى‏گوید: "زینب به مردم اشاره‏اى کرد که اکت‏شوید، ناگهان نفسها در سینه‏ها حبس شد و صداها از حرکت‏باز ایستاد..." (24)

فصاحت زینب و شجاعت ادبى او و نفوذ کلامش در مردم چنان موجب تعجب راوى شده که نمى‏تواند او را به هیچ کس جز على بن ابى طالب تشبیه کند، بلکه جریانى که ضمن آن، حضرت امام سجاد را دلدارى مى‏دهد و حدیث معروف ام ایمن را با تمام تفصیل آن، برایشان مى‏خواند و بى‏تردید در منظر دشمنان این اتفاق افتاده است، خود بهترین گواه بر تسلط حضرت بر روح خود و قوت قلب و استقامت ایشان است.

از امام زین‏العابدین نقل شده است که فرمودند: "من وقتى نگاهم به جنازه‏هاى پدرم و یارانش افتاد، مصیبتى سنگین سینه‏ام را فشرد و از آنچه مى‏دیدم نزدیک بود جانم از بدن مفارقت کند، عمه‏ام زینب متوجه این حالت من شد، سؤال کرد: چه مى‏بینم، اى باز مانده جد و برادرانم! تو جانت را به خطر انداختى؟ پاسخ دادم: چگونه جزع نکنم در حالى که مى‏بینم آقایم، برادرانم، عموهایم، فرزندان عموهایم همه با این وضع دلخراش بدون کفن بر روى خاک افتاده‏اند؟ در اینجا زینب فرمود: هرگز از آنچه مشاهده مى‏کنى جزع نکن، زیرا به خدا قسم این عهدى است از رسول خدا«صلى الله علیه وآله‏» با جدت و پدرت و عمویت. اما بدان، عده‏اى از مردم خواهند آمد و این اعضاى متفرق و بدنهاى پاره پاره را دفن خواهند کرد و پرچم و نشانه‏اى بر قبر پدرت در این مکان برپا خواهند نمود که هرگز اثرش محو نخواهد شد و گذشت ایام و لیالى نشانه‏اش را از بین نخواهد برد و تلاش سردمداران کفر و گمراهى براى محو و نابودیش جز آشکار شدن و علو و رفعت‏بر آن نخواهد افزود. آنگاه حدیثى که ام‏ایمن از رسول خدا در مورد حوادث و جریانات عاشورا و مشتمل بر اخبار غیبى برایش نقل کرده بود بتمامه براى امام سجاد«علیه‏السلام‏» روایت کرد. (25) "

مدتى بعد که کاروان اسیران به شام و بارگاه یزید وارد مى‏شوند باز قدرت روحى زینب تجلى کرد. یزید در آن روز پادشاه مطلق و خلیفه ظاهرى بر تمام بلاد اسلامى بود و مجلسى که با عظمت‏تر از آن امکان نداشت آراسته بود و بیشترین فشار و خستگى را بر اهل بیت وارد و با وضعیتى بسیار فجیع آنها را وارد کاخ خود نموده بود. حضرت زینب‏«علیهاالسلام‏» با قلبى سوخته، چشمى گریان در حالیکه دشمنان از هر طرف او را احاطه کرده بودند وارد مجلس یزید شد. اما کوچکترین اعتنایى به آن هیبت و ابهت ظاهرى ننمود، بلکه با سخنانش چنان یزید را خوار و مفتضح کرد که نظیر نداشت. و به گونه‏اى معجزه‏وار با تصرف ولایى خود یزید و اطرافیانش را مجبور ساخت تا به سخنان روشنگرانه او گوش فرا دهند، حتى هنگامى که آنها را تکفیر مى‏کرد، هیچ‏کدام قدرت قطع کلام او یا جلوگیرى از ادامه خطابه او را نداشتند. (26)

ابن طاوس از راوى نقل مى‏کند که: وقتى در مجلس یزید، حضرت با مشاهده سر برادر با صدایى حزین، واحسیناه، سر داد به خدا قسم تمام حضار مجلس را به گریه آورد، درحالیکه یزید ساکت‏بود. (27)

مخفى نماند که حضرت در تمام این مراحل با هر جمله‏اى که ادا مى‏کردند، یا حرکتى که نشان مى‏دادند، حق و باطل را معرفى نموده و فضایلى را که دشمن سعى در محوشان داشت آشکار مى‏کردند و بدین وسیله تمام تبلیغات دشمن را خنثى، مردم ناآگاه را بیدار و حقایق اسلام را به جاى بدعت‏ها و دروغ‏هاى امویان، بیان مى‏کردند و قطعا هیچ سلاح و شیوه دیگرى نمى‏توانست‏به این سرعت و با این شدت حقیقت ماجراى کربلا را بر مردم روشن ساخته سردمداران ظالم اموى را رسوا و خوار گرداند.

زنان مسلمان ما در ابعاد مختلف مى‏توانند از این قوت و شجاعت روحى حضرت که شکست دشمن را به دنبال اشت‏بهره‏هاى وافر برده درسهاى آموزنده بگیرند، که البته ما در زمان خود و در طول عمر نهضت اسلامیمان شواهد عینى از این مطلب در اختیار داریم. هرکجا و هرزمان که آحاد ملت ما محکم و پابرجا ایستادند و بر دشمن تاختند، چیزى جز زبونى و شکست نصیب دشمن نشد اما هرجا ملت غفلت کرد و از خود ضعف و سستى نشان داد و قدمى عقب نشست، دشمن احساس کرد که از این زاویه مى‏تواند وارد شود و به اهدافش برسد و در نتیجه یک قدم جلو آمد.

بویژه در مورد تهاجم فرهنگى باید به این نکته دقیق عنایت‏خاص داشته باشیم. رهبر معظم انقلاب اسلامى نیز بطور مکرر هشدار داده‏اند که باید در برابر دشمن در میدان عقیده و فرهنگ، هوشیار و استوار بود و الا ضربه خواهیم خورد.

چنانکه در ابتدا اشاره شد، اگر زنان ما به توانایى‏هاى خدادادى و استعدادهاى وجودى خود پى ببرند و از آنها بنحو احسن بهره‏گیرند و از سوى دیگر جایگاه و مسؤولیت‏خویش را بشناسند، بسیارى از مشکلات فرهنگى جامعه ما خودبخود مرتفع خواهد شد. عنایت‏به شخصیت عظیم حضرت زینب و درک این مطلب که "زن" مى‏تواند به مقامى چنین رفیع و جایگاهى چنین والا دست‏یابد، شناختى صحیح از اسلام و "زن" به ما مى‏دهد و در این راستا بطلان بسیارى از ادعاها و تبلیغاتى که در باره جایگاه زن در مکتب اسلام مطرح مى‏شود، بوضوح ثابت مى‏گردد.

یکى از روشنترین و بارزترین نکاتى که در بررسى شخصیت‏حضرت زینب با آن مواجه مى‏شویم، مقام وصایت و نیابت‏خاصه امام حسین‏«علیه‏السلام‏» است که به حضرت اعطا شده بود.

از مرحوم صدوق‏«رحمه الله‏» علیه نقل شده که: "زینب داراى مقام نیابت‏خاصه از سوى حضرت ابا عبدالله بود و مردم در حلال و حرام به ایشان مراجعه مى‏نمودند تا وقتى که امام زین‏العابدین کاملا بهبود یافتند." (28)

به عهده گرفتن وظایف و مسؤولیتهاى یک امام معصوم، حاکى از ظرفیت وجودى بیکران ایشان است .

روایت دیگرى که علامه جعفر نقدى از کتاب "اکمال الدین و اتمام النعمة" نقل مى‏کند حاکى از آن است که امام حسین حضرت را بر اسرار امامت، امین دانسته و آن را در اختیار ایشان نهادند. و این شرافتى است که هیچ چیز دیگر با آن برابرى نمى‏کند. (29)

نقش سرنوشت‏سازى که حضرت در احیاء و مساعدت دین ایفا کردند، از آغاز خلقت تاکنون نظیر ندارد. این مخدره جلیله علاوه بر آنکه همراه کاروان برادر بود، ریاست کاروان و تدبیر امور را نیز برعهده داشت، فرزندانش را نیز فدایى راه امام زمانش ساخت و عرض کرد: جدم خلیل از خداوند، قبول فدا کرد، شما هم این قربانى را از من بپذیر. (30) و به روایت‏بسیارى از کتب معتبر از علیا مخدره سکینه خاتون نقل شده است که حضرت زینب در ضمن بعضى از کلماتشان فرمودند: لیتهم یقنعون بالفداء; اى کاش دشمنان حاضر مى‏شدند من به جاى برادر کشته شوم." (31)

نکته مهم دیگر اینکه فرماندهى حرکت عظیم سازندگى فکر ى و فرهنگى جامعه اسلامى به عهده حضرت زینب بود، همانطور که اشاره رفت‏بدعت‏ها و انحرافاتى که امویان در دین ایجاد کرده بودند تا حدود زیادى با خون مقدس ابا عبدالله الحسین و یارانش شسته شده بود اما تکمیل آن و بعد جایگزینى ارزشهاى اصیل اسلامى نیازمند حرکت توفنده و حساب شده‏اى که متمم جریان عاشورا باشد، بود و رهبران این حرکت زینب کبرى و امام سجاد بودند. با توجه به بیمارى امام سجاد، عمده سنگینى این مسؤولیت‏بر دوش حضرت زینب‏«علیهاالسلام‏» بود.

آرى، ما در کارنامه درخشان زینب، این زن نمونه هم روایت احادیث و اخبار مى‏بینیم (به عنوان مثال خطبه مفصل و بلند مرتبه فاطمیه را ایشان در حالیکه حدودا شش یا هفت‏سال داشتند به خاطر سپرده و نقل کردند.) (32) هم مجلس تدریس و تعلیم و تفسیر قرآن، هم خانه‏دارى و تربیت فرزند مى‏بینیم، هم هجرت فى سبیل الله و تبعیت محض از امام زمان، هم پرستارى از امام سجاد و مراقبت اطفال و زنان را مشاهده کنیم، هم فدا کردن فرزند را و هم حفظ جان امام را. هم سوگوارى مى‏بینیم، هم استقامت و قوت قلب و شجاعت، هم خطبه خواندن و تبلیغات دشمن را خنثى نمودن جلوه مى‏کند و هم حیا و شرم و عفت. هم عبادت و یاد خدا مشاهده مى‏شود هم جهاد و مبارزه. و در طول تاریخ چه اسوه‏اى کامل‏تر و جامع‏تر از این مى‏توان یافت؟

البته بدیهى است رسیدن به مقام بلند مرتبه حضرت زینب میسور دیگران نیست و هرگز چنین توقع و انتظارى هم از کسى نیست. اما مى‏توان و باید این قله رفیع را سرمشق دانست و در مسیر آن گام برداشت.

با بیان شمه‏اى از اوصاف حضرت به تبیین ابعاد ذیل مى‏پردازیم:

1. اسلام عزیز، زنانى تربیت کرده است که جامع تمام صفات عالى انسانى هستند، در هر شرایطى وظیفه خویش را مى‏شناسند و به نحو احسن مسؤولیتشان را به انجام مى‏رسانند. زن مسلمان باید این ویژگى را در خود ایجاد و تقویت نماید که: اولا همواره به محیط اطراف و شرایط زمان و مکانى که در آن به سر مى‏برد آگاه باشد که همین آگاهى، بسیارى از حربه‏هاى دشمن را بى‏تاثیر خواهد ساخت. ثانیا بتواند براساس مبانى شرع، وظیفه و مسؤولیت‏خویش را در هر موقعیت تشخیص دهد. ثالثا چنان خود را غنى و آماده نماید که هرگز احساس ضعف و کمبود و ناتوانى نکند.

این نکات را ما بوضوح در سیره عملى و بیانات زینب کبرى مشاهده مى‏کنیم. حضرت آنگاه که تکلیف الهى اقتضا نمى‏کرد در جامعه حضورى داشته باشد، چنان زندگى مى‏کرد که از "یحیى مازنى" نقل شده است که گفت: "من در مدینه مدت مدیدى با امیرالمؤمنین همسایه بودم و دخترش زینب نیز در کنار خانه او، منزل داشت، "فلا والله ما رایت لها شخصا و لا سمعت لها صوتا ". به خدا قسم در این مدت من نه او را دیدم و نه صدایش را شنیدم." (33) اما همین بانو، آنگاه‏که وظیفه الهى ایجاب مى‏کند، در برابر دشمن مى‏ایستد، از حق دفاع مى‏کند، گاه با ندبه، گاه با خطبه، گاه با دعا و گاه با نفرین، حق و باطل را از هم تفکیک نموده به جهانیان عرضه مى‏کند. هرگز منطقش این نیست که به درون خیمه برود تا کسى او را نبیند و صدایش را نشنود، زیرا اینجا دیگر پاى حمایت از دین و حفظ اسلام و پاسدارى از خون شهدا و حمایت از مقام ولایت در میان است.

اسلام هرگز به زن و وظایف او به صورت تک بعدى نظر نکرده است و او را انسانى که تنها براى کنج‏خانه و تولید نسل مفید باشد، نخواسته است‏حضرت زینب تجسم عینى اسلام، با عملکردش در طول حیات، تبلیغات مخالفان اسلام و پندار خلاف بعضى را، بکلى ابطال کرده است. همان بانویى که وقتى به خانه شوهر مى‏رود و مسؤولیت تربیت فرزند بر عهده‏اش قرار مى‏گیرد، به نحو احسن در انجام وظیفه‏اش مى‏کوشد، آنگاه که دین منوط به یارى و همراهى اوست، خانه و همسر را رها کرده فرزندانش را برداشته و با امام زمانش همراه مى‏شود، آن هم با چنان قدرت و مهابتى که علامه بزرگوار سید هبة‏الدین شهرستانى مى‏نویسد: "در بین زنان عرب، امثال زینب‏«علیهاالسلام‏» جدا کمیاب و نادر است که این چنین در راه مساعدت و یارى مردان قیام کرده باشد. این مخدره در طول سفر برادر، همراه با او تلاش مى‏کرد. با دست راستش تدارکات مردان کاروان را فراهم مى‏ساخت و با دست چپش نیازهاى کودکان را برآورده مى‏کرد." (34)

تعمق در صفات حضرت که گاه به ظاهر متضاد و بعضا از یک زن بعید به نظر مى‏رسد، ما را به نتایج‏بسیار جالبى مى‏رساند.

البته در این میان، معیار براى انتخاب در هر شرایطى، وظیفه و تکلیف شرعى است. به این معنى که باید هدف و مقصد در هر حال جلب رضاى الهى و عمل به تکلیف باشد و همین مطلب راه و مسیر را معین و مشخص سازد. اگر عملى مرضى خداوند متعال بود ولو دل به آن مایل نباشد یا جامعه نپسندد یا با محیط زندگى وفق ندهد، آن کس، زینبى خواهد بود که رضاى خداى بزرگ را بر تمام امور دیگر ترجیح دهد.

2. روشن است که هدف انسان هرچه عالى‏تر باشد، مشکلات و موانع راه بیشتر است و براى موفقیت و دستیابى به مقصود باید تحمل وسعه صدر بیشترى به خرج داد. صبر ممدوح آن است که انسان مشقت‏ها را با انگیزه تسلیم در برابر اراده خداى متعال تحمل کند. خداوند متعال در قرآن مجید و ائمه معصومین‏«علیهم‏السلام‏» بکرات صابران را ستایش فرموده و اجر و پاداش فراوان براى آنان، مقرر داشته‏اند. صبر گاهى بحدى تکامل مى‏یابد که تبدیل به "رضا" مى‏شود و ما این درجه عالى را در وجود مقدس حضرت زینب مشاهده مى‏کنیم.

مرحوم علامه جعفر نقدى مى‏فرماید: "مصایب و سختیهایى که بر این بانو وارد شد اگر بر کوههاى استوار فرود مى‏آمد هر آینه آنها از هم مى‏پاشید. با این وجود، حضرت در برابر آنها بنحوى معجزه‏وار صبر کرد تا آنجا که حتى پس از شهادت ابا عبدالله و در مواقعى سخت و جانکاه، امام زمانش حضرت سجاد«علیه‏السلام‏» را تسلاى خاطر مى‏داد. جمله معروفى که از حضرت در هنگام مشاهده جنازه مطهر برادر نقل شده است که فرمود: "اللهم تقبل منا هذا القلیل من القربان" نشانگر قوه ایمان و استحکام عقیده آن مخدره و فناى او در اراده و مشیت الهى است." (35)

و تجلى همان حالت "رضا" است که در گفتگو با ابن زیاد ملعون، با عبارت "ما رایت الا جمیلا (من ندیدم مگر زیبایى)، بر زبان حضرت جارى مى‏شود.

3. شاید بتوان از بعدى خاص، زمان کنونى را به برهه زمانى پس از شهادت ابا عبدالله الحسین تشبیه کرد. پایان یافتن نبرد نظامى و عدم موفقیت دشمن در دسترسى به اهدافى که در سر مى‏پرورانده و سرمایه‏گذارى روى متزلزل کردن پایه‏هاى اخلاقى، فرهنگى و معنوى آحادجامعه وجه مشترک این دو برهه زمانى است. به بیان دیگر تا وقتى جنگ نظامى و مسلحانه جریان دارد، صحنه، صحنه جهاد اصغر است، اما در عرصه نبرد فرهنگى باید به جهاد اکبر پرداخت و قطعا جهاد اکبر بسیار مهمتر و سخت‏تر است و لذا پیامبر اکرم در مواجهه با گروهى که از جنگ با دشمن باز مى‏گشتند فرمودند: "مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقى علیهم الجهاد الاکبر، قیل یا رسول الله و ماالجهاد الاکبر؟ قال، جهاد النفس. (36)

"با توجه به این نکته که با پایان یافتن روز عاشورا، مسؤولیت تداوم حرکت‏خونین ابا عبدالله در جهت احیاى دین به عهده حضرت زینب‏«علیهاالسلام‏» بود، مى‏توان نقش اساسى زن را در رهبرى جامعه به سمت پیروزى در جهاد اکبر بوضوح برداشت کرد. زمان امامت امام سجاد«علیه‏السلام‏» حقیقتا زمان جهاد اکبر بود و لذا ایشان با سلاح دعا، نیایش، اشک و نماز به میدان رفتند و حقایقى را که دشمن سعى در محو و اختفایش داشت در این قالب زنده نگه داشتند و زمینه‏ساز این حرکت معنوى امام سجاد بانوى قهرمان کربلا، زینب کبرى‏«علیهاالسلام‏» بود.

ضمنا با عنایت‏به آن برهه زمانى خاص و شیوه‏هاى اتخاذ شده از سوى زینب کبرى و امام سجاد مى‏توان نتیجه رفت‏بالاترین سلاح براى مقابله با تهاجم فرهنگى روى آوردن به خدا، ذکر و یاد او، دعا و نیایش و تقویت معنویت در زندگى است.

"سلاحه البکاء" یعنى در جنگ با دشمن درونى در جبهه جهاد اکبر اسلحه انسان اشک است و آه نه آهن. و در این مسیر خداى سبحان زنها را مسلح‏تر از مردها کرد چرا که زمینه ذکر و نیایش و دل شکستگى در زن قوى‏تر است. (37)

لذا زنان ما مى‏توانند با بهره‏گیرى از این موهبت الهى یعنى عاطفه، رقت قلب و رافتى که در وجود آنها به ودیعت نهاده شده، با قوت و قدرت به مبارزه با شیطان درونى برخاسته و به مراحل عالى تقوا، تزکیه و تهذیب نفس دست‏یابند و در نتیجه با حصن و حصارى محکم در برابر دشمن، روح و جان و فکر خود را بیمه نمایند و از آن طرف خود ثمره تقوا را ببینند و لذتش را بچشند که خداى متعال وعده فرمود: «و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب‏»; (38)

"هرکس تقواى خدا را پیشه خود سازد خداوند براى او راه گشایش قرار مى‏دهد و از جایى که گمان نمى‏برد روزیش مى‏رساند."

با این سلاح نقشه‏هاى گسترده دشمن در جهت تهى ساختن جامعه ما بویژه بانوان از عقیده و ایمان و معنویت و ارزشهاى اسلامى نقش بر آب مى‏شود.

4. آنچه متمم و مکمل بحث قبل است این که زهد در برابر ظواهر دنیوى و سعى در اطاعت و عبادت حق، وجود آدمى را در مقابل مصایب، موانع و دشمنان درونى و بیرونى چون کوه استوار و مقاوم مى‏سازد. آن زهدى که از عالیترین مقامات سالکان و بارزترین صفات انبیاء و رسولان به شمار مى‏رود و بنا به تعریف مرحوم صدوق عبارت است از این که "انسان دوست‏بدارد آنچه خالقش مى‏پسندد و دشمن بدارد آنچه نزد خالقش مبغوض است. از حلال دنیا به اندازه کفایت‏بهره ببرد و به سوى حرامش نرود." عبادت نیز هم به معناى وسیعش (قصد تقرب در تمام حرکات و سکنات) و هم به معناى خاص اصطلاحیش (عبادات واجب و مستحب) مورد نظر است.

مقام معظم رهبرى ضمن توصیف وجود مقدس حضرت زهرا«علیهاالسلام‏»، چنین فرمودند:" آن زنى که خود را در دامنه آن قله‏اى مى‏بیند که در اوج آن، حضرت فاطمه زهرا«علیهاالسلام‏» قرار دارد، بزرگترین زن تاریخ بشر یعنى زن مسلمان ایرانى است. و چنین زنى باید از بازیچه‏هاى فراهم آمده تمدن غربى و روشهاى توطئه‏آمیز غربى روى بگرداند و به آن بى‏اعتنایى کند. (39) "

آخر سخن اینکه ما را توان آن نیست که به اوج عظمت و قداست این بزرگواران دست توان یابیم ولى مى‏توانیم به تاسى از آنان خط مشى زندگى خود را تنظیم کنیم.

 

پى‏نوشت‏ها:

1) یونس، 35

2) صحیفه نور، ج‏16، ص 125

3) محلاتى - ذبیح‏الله: ریاحین الشریعه، دارالکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، ج‏3، ص‏39

4) احزاب ، 21

5) ممتحنه، 4

6) آیة‏الله جوادى آملى عبدالله: زن در آئینه جلال و جمال، مرکز نشر فرهنگى رجاء، چاپ اول، ص 64

7) تحریم، آیه 10-12

8) بحرانى - شیخ عبدالله: عوالم العلوم، ج 11، مقدمه چاپ جدید(فاطمة الزهرا)، ص 5

9) علامه مجلسى: بحار الانوار، ج‏53، چاپ جدید، باب 31، روایت‏9

10) آیة‏الله جوادى آملى عبدالله: همان منبع، ص 132

11) روم، 30

12) مانند نحل،97، آل عمران، 195، نساء، 124، غافر، 40

13) صحیفه نور، ج‏6، ص‏186

14) همان، ص 85

15) همان، ص 194

16) علامه نقدى: زینب الکبرى، ، ص‏28

17) علامه نقدى: همان، ص 58-60

18) محلاتى - ذبیح‏الله: همان منبع، ج‏3، ص 58

19) امین - سید محسن: اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعاریف، ج‏7، ص‏137

20) محلاتى - ذبیح‏الله: همان منبع ، ج‏3، ص‏107

21) امین سیدمحسن: همان منبع ، ج‏7، ص‏139

22) همان منبع ، ج‏7، ص 138-139

23) محلاتى - ذبیح‏الله: همان منبع ، ج‏3، ص‏46

24) علامه نقدى: همان منبع، ص‏47-50

25) همان منبع ، ص 40-41

26) همان منبع ، ص‏57-58

27) امین - سید محسن: همان منبع، ج‏7، ص‏139

28) علامه نقدى: همان منبع ، ص 35

29) همان منبع، ص 24

30) محلاتى - ذبیح‏الله: همان منبع، ج‏3، ص‏43

31) همان منبع، ص‏86

32) همان منبع ، ص‏27

33) علامه نقدى، همان منبع ، ص 32

34) همان مبنع، ص‏29

35) همان منبع ، ص 75

36) علامه مجلسى: بحارالانوار، ج‏7، ص 65

37) جوادى آملى - عبدالله: همان منبع، ص‏213

38) طلاق، 2-3

فصلنامه نداى صادق، شماره 14، وافی، جمیله؛


برای مشاهدۀ منبع این مطلب اینجا کلیک نمایید.