ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در دوران پس از جنگ ، هدف اصلی سیاست آموزشی فنلاند ، ارتقاء سطح آموزش و ارائه فرصت های آموزشی برابر به کلیه شهروندان فارغ از محل اقامت ، ثروت ، زبان مادری یا جنسیت آنان می بود.در آن اثنا، این هدف به میزان زیادی محقق گردید،چراکه شبکه مدارس وموسسات کل کشور را تحت پوشش قرار داده و در پاسخ به تقاضای آموزشی ، از فضای کافی برای نوآموزان برخوردار می باشد.تمرکز سیاست آموزشی از ایجاد زیر ساخت به بهبود کیفیت تغییر یافته است.در این مرحله، ارتقاء کار آیی نظام آموزشی، افزایش ظرفیت آن برای برآوردن تقاضاها ، افزایش تعداد گزینه های موجود برای نوآوران وتفویض قدرت تصمیم گیری درخصوص برنامه های درسی و اجرای آن به خود مدارس مد نظر قرار دارد.موسسات آموزشی تشویق می شوند تا با یکدیگر و با جامعه پیرامون خود همکاری کنند. هدف، ایجاد ساختار آموزشی ساده ، شفاف وسازگار با موازین بین المللی و ایجاد محیطی آموزشی است که پاسخگوی خواسته های فردی نوآموزان و نیازهای جامعه باشد.درژوئن سال1993،هیأت دولت،تصمیمی درجهت توسعه نظام آموزشی فنلاندطی دهه1990اتخاذ نمود. مطابق این تصمیم، برنقش آموزش وپژوهش علمی در راهبرد توسعه ملی تأکید فراوانی گردیده است.گسترش مساوات جنسیتی به ویزه در حوزه آموزش، ازجمله اصول اصلی سیاست آموزشی کشور فنلاند است که در قوانین آموزشی کشور نیز لحاظ گردیده است.
از جمله اصول بنیادی نظام آموزش سوئد میتوان به برخورداری کلیه کودکان و نوجوانان سوئدی (بدون در نظر گرفتن جنسیت ، محل اقامت و زمینههای فردی، اجتماعی و مالی) از فرصتها و امکانات یکسان آموزش اشاره نمود. برنامههای درسی و جداول زمانی نیز در سطوح ملی و کشوری اعتبار داشته و مقررات دولتی نظام آموزشی در قالب قوانین آموزشی اعمال میگردد . فعالیتهای پیش دبستانی طی سال 1998 در قالب تمرکز بر قوانین آموزشی و به صورت تدوین آئین نامههای آموزشی صورت گرفت.گفتنی است که تا قبل از سال 1998 مقررات فوق بخشی از قوانین خدمات اجتماعی محسوب میگردید. در سال 1999 دولت سوئد به بازبینی قوانین آموزشی توسط کمیتههای پارلمانی مبادرت نمود. هدف از اجرای طرح فوق هر چه ساده و شفاف تر نمودن قوانین آموزشی و اهداف و مسئولیتهای دولت و شهرداریهای کشور در این خصوص بود. از جمله دیگر اهداف طرح مذکور مشخص تر نمودن وظایف شهرداریها در جهت تضمین کیفیت و اعمال سیاستهای برابری طلبانه در اعطای امکانات آموزشی به افراد میبود.
اگر کودک در حد مدرسه نباشد،اگر قادر به یادگیری زبآنهای خارجی نباشد و اگر استعداد یادگیری مسائل التزامیرا نداشته باشد، پی در پی مردود خواهد شد و مکررا ً با شکست مواجه خواهد شد و در نتیجه رشد شخصیتی کودکان دچار مشکل خواهد شد.آنها پی در پی شکست را تجربه میکنند و هیچ تجربه موفقی ندارند … در نتیجه، ما معتقدیم که کودکانی را که در حد مدرسه نیستند نباید به مدارس فرستاد. این دسته از کودکان باید هر چه سریعتر تحت تعلیماتی با روشهای آموزش مناسب قرار گیرند. کلیه دست اندرکاران سیستم آموزشی آلمان نقش تفاوتهای فردی را در توانائی افراد عملا ً تایید کردهاند. روشهای آموزشی متفاوت در سیستم آموزشی آلمان انعکاسی است از این باور اجتماعی و سیاسی که توانایی فردی و هوش در همه افراد یکسان نیست. جداسازی متعصبانه دانشآموزان و فرستادن آنان به مدارس مختلف از این تفکر نشات میگیرد که یک جامعه برای دستیابی به موفقیت و پیشرفت به نخبگان تحصیلکرده و نیروی کار ماهر نیاز داشته و نیازهای آموزشی این دو گروه کاملا ً با یکدیگر متفاوت است. اغلب دانشآموزان باید تحت آموزش عملی قرار گیرند که سبب میشود به عنوان قشر مولد در جامعه فعالیت کنند. براین اساس، بهترین و باهوش ترین دانشآموزان باید بر اساس روشی منظم بر پایه رشتههای کلیدی و مهم تئوریک تعلیم یافته تفکر منطقی را بیاموزند، سوال بپرسند و برای حل مشکلات بطور مستقیم عمل نمایند. به این ترتیب دانشآموزان آمادگی تحصیل در دانشگاه را خواهند یافت و دانشگاه سبب میشود که برای قبول مسئولیت در جامعه و سر انجام رهبری جامعه آلمان مهیا گردند. عموما ً در ایالتهایی که از نظر سیاسی محافظه کارترند، به ویژه ایالتهای جنوبی،تفاوت میان روشهای آموزشی نسبت به دیگر مناطق کشور ملموستر است. در ایالتهایی که طی دهههای اخیر تحت تاثیر حزب دموکرات اجتماعی قرار گرفتهاند، .اعتقاد به اجرای سیستم بازتر، سبب گردیده است تا انعطاف پذیری و همکاری بیشتری میان روشهای آموزشی به وجود آید. طبقه بندی سنتی مدارس سطوح پایینتر متوسطه در این ایالتها همچنان به قوت خود باقی است اما اضافه شدن مدارس جامع نشاندهنده نیاز به تغییر در سیستم آموزشی است. . علاوه برعقاید سیاسی مختلف که برخی تغییرات را در سیستم آموزشی آلمان بوجود آورده است، جامعه آلمان و سیستم مدارس آن از افزایش تنوع فرهنگی تاثیر پذیرفتهاند. در فاصله سالهای 1960 و 1922، تعداد دانشآموزان خارجی ثبت نام شده در مدارس آلمان از 800، 27 به 900،831 نفر افزایش یافته است. تعداد زیادی از این اعراد به کودکان اولین یا دومین نسل کارگران مهاجر کشورهای اروپای جنوبی نظیر یونان، ایتالیا و ترکیه تعلق دارند. به طور کلی می توان گفت که انحلال اتحاد جماهیر شوروی بسیاری از این مهاجران را از کشورهای دیگر نظیرلهستان، روسیه و یوگسلاوی به آلمان سوق داده است. تسهیلات تابعیت آلمانی سبب شده که بسیاری از مهاجران نسل دوم در آلمان باقی مانده و به خاطر نزدیکی زادگاه اروپایی شان میراث فرهنگی و زبانشان را حتی پس از چندیــن سال اقامت در آلمان حفظ کنند. به جز مدارس ابتدایی، انواع دیگری از مدارس وجود دارد که برنامههای آموزشی متفاوتی از جهت زمان بندی، تفهیمیو اهمیت ارائه میدهند. افرادی که یکی از این دورهها را با موفقیت پشت سر بگذارند گواهی نامهای دریافت می دارندکه امکان برخورداری از فرصتهای تحصیلی و یا آموزش حرفهای جهت احراز شغل مناسب را فراهم میآورد. در جایی که سنت نقش مهمیدر انتخاب رشته تحصیلات متوسطه بازی کرده و دختران و پسران همان رشتهای را انتخاب مینمایند که والدین شان از آنها میخواهند، امروزه والدین از فرصتهایی که گواهینامههای مدارس متوسطه ایجاد میکنند، بیشتر آگاهی دارند. در نتیجه در صد ثبت نام در این مدارس افزایش یافته است. علی رغم این واقعیت که تحت تاثیرات تاریخی و سیاسی کاملا ًمتفاوت، تفاوتهای فلسفی و ساختاری در سیستم آموزشی این سه ایالت بوجود آمده است، سیستم اغلب قسمتها بسیار به هم شبیه میباشد.
برای مشاهدۀ منبع این مطلب اینجا کلیک نمایید.