«ن وَالقَلَمِ»

«ن وَالقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ» «سوگند به قلم و آنچه می‏نویسند.»، اطلاعاتی در باب علم تعلیم و تربیت در اسلام، ایران و جهان

«ن وَالقَلَمِ»

«ن وَالقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ» «سوگند به قلم و آنچه می‏نویسند.»، اطلاعاتی در باب علم تعلیم و تربیت در اسلام، ایران و جهان

ملاحظات کشور فنلاند


ملاحظات تاریخی

اعقاب ساکنین فعلی فنلاند یعنی فینها در اواخر قرن اول و در اوایل قرن دوم میلادی مهاجرت خود را از ساحل جنوبی خلیج فنلاند، بسوی فنلاند آغاز کردند.تا آن زمان فنلاند تقریباٌ غیرمسکونی بود و فقط قوم لاپ در آن متفرق بودند. پس از ورود فینها،‌لاپها به سمت شمال رفتند.مبلغین مسیحی از قرن یازدهم به بعد در فنلاند فعالیت خود را شروع کردند.در قرن دوازدهم فنلاندیها برای حفظ خود در مقابل دشمنانشان بخصوص روسها، از سوئد طلب کمک کردند و بدین گونه فنلاند به تصرف سوئد درآمد. در قرن شانزدهم سوئدیها فنلاند را تبدیل به مهیندوک نشین کردند. فنلاند در طی جنگهای مکرر میان روسی و سوئد صدمات سختی دید. در سال 1809 باقی خاک فنلاند را به الکساندر اول تزار روسیه تسلیم نمود و عنوان مهیندوکی فنلاند به تزار روسیه رسید.دراوائل قرن نوزدهم نهضت استقلال طلبی به رهبری کسانی چون روزنبرگ نیرو گرفت. در سال 1863 زبان فنلاندی رسمیت یافت. از اواخر قرن نوزدهم نهضت روسی سازی فنلاند بوسیله تزار نیکوکاری دوم آغاز شد ولی منجر به مقاومت شدید فنلاندیها و اعتصابات عمومی گردید. درسال 1901 مردم فنلاند دارای مجلس قانونگذاری و حق رأی شدند. با روی کار آمدن بلشویکها در روسیه (1917) ، همان مجلس استقلال فنلاند را اعلام کرد.در جنگ داخلی میان طرفداران روسیه (سرخها) و ملیون (سفیدها) ،‌ملیون به رهبری مارشال مانرهیم و به یاری سپاهیان آلمانی پیروز شدند.مانرهیم مدت کوتاهی نایب السلطنه بود و پس از آنکه در سال 1919حکومت کشور جمهوری شد، به سمت اولین رئیس جمهور انتخاب گشت. در سال 1920 شوروی نیز استقلال فنلاند را به رسمیت شناخت. اصلاحات ارضی و اجتماع اوضاع نابسامان اندکی بهبود بخشید، اما آثار و صدمات عمیق ناشی از جنگ داخلی هنوز پابرجا بود و نهضتهای افراطی چپ و راست سبب بحرانهای شدید سیاسی شدند. فنلاند از اعضای فعال جامعه ملل پس از تشکیل آن گردید.پس از شروع جنگ جهانی دوم درسپتامبر سال1939، دولت روسیه که هرگز روابطش با فنلاند دوستانه نبود، تقاضاهای زیادی از فنلاند نمود که از آن جمله می توان به خلع سلاح استحکام معروف به خط مانرهیم، اجاره 30ساله ناحیه هانگو برای تأسیس پایگاه دریایی و گرفتن چند جزیره درخلیج فلاند اشاره نمود.براثر امتناع فنلاند، روسیه در3 نوامبر1939به آن کشور حمله کرد. فنلاند با تمام ضعف نظامی و اقتصادی خود نسبت به شوروی ،105روز در برابر این تجاوز مقاومت نمود. روسها در آغاز حملات خود را در مرزشرقی فنلاند متمرکز کردند ولی فنلاندیها که درجنگ زمستانی مهارت داشتند و به علاوه از فرماندهی ماهرانه فیلدمارشال مانرهیم برخوردار بودند حملات وارده را دفع کردند. احساسات  جهانیان دراین جنگ به نفع فنلاند بود وی عاقیت مقاومت کشور کوچک فنلاند درهم شکست. در پیمان صلح مورخ دوازدهم مارس 1940، فنلاند قسمتی از کارلیائی (کارلی)،‌و بیورگ و چند سرزمین مرزی خود را به شوروی واگذار کرد.فنلاند به امید بازیافتن این سرزمینها، درحمله سال 1941 آلمان به شوروی به فوای نازی پیوست اما بار دیگر ناگزیر تسلیم بلاشرط را پذیرفت (1944) و متعهد شد که قای آلمان را از خاک خود براند.دراین جنگها شمال فنلاند آسیب بسیار دید.سرانجام معاهده صلح این کشور با متفقین (بجز امریکا که به فنلاند اعلان جنگ نداده بود) در پاریس امضاء شد(1947) و علاوه بر نواحی که قبلا از دست داده بود، نواحی دیگری را نیز به ناچار به شوروی واگذار کرد.پس از جنگ بخصوص با آغاز نیمه دوم قرن حاضر، فنلاند وضع طبیعی خود را بدست آورد و با وجود روابط تلخ گذشته با شوروی،‌هم اکنون دارای روابطی دوستانه با این کشور میباشد. فنلاند دارای رشد اقتصادی و اجتماعی خوبی است و توانسته است در سالهای اخیر بسرعت در زمره یکی از کشورهای پیشرفته درآید.

 

ادامه مطلب ...

چشم انداز اقتصادی ـ اجتماعی سوئد


ملاحظات تاریخی

کشورسوئد کشوری با وسعت450 هزارکیلومتر مربع و 7/8 میلیون نفر سکنه با زبان ملی سوئدی می‌باشد.کشورسوئد به استثنای جمعیت ساکن ناحیه فنلاندی زبان شمال شرق و اقوام سامی از لحاظ قومی و زبانی کشوری کاملاً یکدست محسوب می‌گردد. امروزه درحدود یک میلیون نفر از تعدادکل جمعیت سوئد مهاجر بوده ویا دست کم یکی از والدین آنان از سایر کشورها به ویژه کشورهای اسکاندیناوی به کشور سوئد مهاجرت نموده اند.کشور سوئد از نوع حکومت مشروطه برخوردار بوده و دولت به شکل پارلمانی اداره میگردد. پادشاه تنها وظایف تشریفاتی از قبیل فردیت نخست کشور و برخورداری از قدرت صوری در تصمیم گیریهای دولتی را بر عهده دارد .پارلمان اصلی ترین بدنه تصمیم گیری کشور سوئد محسوب شده و از سال1971 با تعداد 349 عضو به فعالیت مبادرت می‌نماید. از سال 1994 انتخابات مجلس هرساله صورت می‌گیرد. به جز دوره60 ساله غیر سوسیالیستی( سالهای 1932 تا 1991) حزب سوسیال دمکرات در راس قدرت قرار داشته است و این در حالی‌است که طی انتخابات سال1991 احزاب غیرسوسیالیستی نیز از اکثریت آرا برخوردار گردیده و به مدت3سال حکومت نمودند.گفتنی است در انتخابات سال1994سوسیال دمکراتها مجددا به صحنه قدرت بازگشتند .حکومتهای محلی نیز بصورت 24 انجمن بخشی و286 واحد شهرداری فعالیت داشته و درحدود 95% جمعیت به کلیسای رسمی ایالت لوتران وابستگی دارند. جنگ آزادی بخشی سوئد که در آغاز قرن 16 میلادی ( 1560-1532) توسط گوستاو واسا صورت گرفت، به نقض « اتحاد کالمار » میان3 کشور نوردیک - سوئد، دانمارک و نروژ- منجر گردید. از این روی گوستاو واسا اولین نائب السطلنه کشور بود که در سال1532 به عنوان پادشاه دولت متحد و متمرکز سوئد معرفی گردید. وی هم چنین استحکاماتی بنا نموده و کنترل کلیساها ی کشور را در دست گرفت. بعدها این امر منجر به این گردید که کلیسا‌های کشور که طی قرن11 شاخه‌ای از کلیسای بین المللی کاتولیک محسوب می‌گردید به کلیسای دولتی لوتریسم و پروتستانیزم تغییر وضعیت دهد.پس از گذشت یک قرن کشور سوئد به قدرت اصلی اروپای شمالی مبدل گردید. ملّت سوئد در جنگ‌های30 ساله به سود پروتستان‌های شمالی آلمان مبارزه می‌کردند. موقعیت قلمرو سوئد از لحاظ موفقیتهای نظامی درمیادین نبرد، متفاوت  بود. سوئد، در اوج توفق نظامی خود، نه تنها قلمرو کنونی خود، بلکه فنلاند، قسمتی از روسیه، کشورهای بالتیک، لهستان ، آلمان و نروژ را نیز شامل می‌گردید. سوئد هم چنین از مستعمره‌ای در کشور سوئد (نوتادلاوار) برخوردارمی‌بود. فنلاند قسمتی از قلمرو سوئد محسوب می‌گردید، تا این که در سال 1809 مغلوب روسیه گردید. از سال 1814 کشور سوئد در صلح به سر برده و ما بین دو جنگ جهانی از آنجائی که کشوری بی طرف بود مورد حمله واقع نگردید. از لحاظ فرهنگی، کشور سوئد تحت تاثیر اخلاق کاری پروتستان و برخورداری حسی هم بستگی همه جانبه میان گروه‌های مختلف قرار دارد. طی سالهای اخیر، استخدام نیرو ،  سواد آموزی همگانی، توزیع درآمد و امنیت ملّی در سیاست ملّی کشور از جایگاهی مهم و اساسی برخوردار بوده است. دولت‌های اجتماعی دموکراتیک بر دورة پس از جنگ مسلط بوده اند. مردان سوئدی در سال 1909 و زنان سوئدی در سال 1921 از حق رأی برخوردار گردیدند.کشور سوئد از اول ژانویه 1995 به عضویت اتحادیه اروپا در آمده است.

مجلس ملّی سوئد ( ریکسدگ )

 

ادامه مطلب ...

ملاحظات کشور ژاپن

ملاحظات تاریخی

تاریخ روشن و واضح ژاپن به سال 660 قبل از میلاد بر می گردد. در این سال امپراطوری ژاپن بوسیله جیموتنو تأسیس شد و از همانزمان امپراطوران ژاپن به خود جنبه الهی دادند.در قرون اولیه میلادی قبایل مختلفی در ژاپن سکونت داشتند که حکومت هریک از آنان در دست کاهنان بود.در قرن پنجم نفوذ قوم یا ماتو بر سایر اقوام موجب پاگیری کشور ژاپن شد. در قرون ششم تا هشتم ژاپن به سرعت پیشرفت کرده و دارای تمدنی درخشان شد. در همان دوران اقداماتی که برای تأسیس حکومتی متمرکز بعمل آمده بود به نتیجه رسید و رئیس قبیله یا ماتو مقام امپراطوری یافت.از آغاز قرن نهم دربار، تحت استیلای خاندان فوجی وارا درآمد. و با اینکه امپراطور وجود داشت ولی باطناٌ کاهنان بودائی بر کشور حکومت میکردند. نفوذ این خاندان و چند عامل دیگر سبب ضعف امپراطوری های ژاپن گردید. در ایالات مختلف نیز هریک از افراد این خاندان پرچم استقلال بر افراشتند که بهمین خاطر در سراسر قرن دوازدهم ژاپن دچار جنگهای داخلی بود. قدرت خاندان فوجی وارا در اواخر قرن دهم و نیمه اول قرن یازدهم به اوج خود رسید. در اواخر قرن داوزدهم خاندان میناموتو بر رقبای خویش پیروزی یافته و رئیس آن یوریتومو با عنوان شوگو (حاکم نظامی) قدرت را در دست گرفت و از آنزمان حکومت واقعی در دست شوگونها افتاده و امپراطوری به مقامی تشریفاتی مبدل شد. یوریتومو قدرت خاندان فوجی وارا را نابود کرد و حکومت نظامیان را برقرار نمود. پایتخت وی شهر کاماکورا بود.در اواسط نیمه دوم قرن 13 میلادی دوبار مغولات به سرکردگی قوبلای قاآن درصدد لشکرکشی به ژاپن برآمدند ولی توفیقی بدست نیاوردند.در سالهای 1338 مقام شوگونی به خاندان آشیکاگا رسید و آنان کیوتورا پایتخت خود قرار دادند ولی بعلت ضعف این خاندان، از آن ببعد تا 235 سال ژاپن گرفتار جنگهای داخلی بود. در ایندوران فئودالها و کاهنان بودائی به تأسیس قلمرو و ایجاد ارتش پرداختند. اما در این اوضاع آشفته، صنعت و تجارت ژاپن توسعه فراوان یافت و در همین دوره طبقه متوسط بوجود آمد و شهر اوزاکا بندری آزاد و بین المللی شد.نخستین مردمان اروپایی که به ژاپن راه یافتند پرتقالیها بودند که در سال 1542 با این کشور روابط بازرگانی برقرار نمودند. در اواسط و اواخر قرن شانزدهم مسیحیت به ژاپن وارد شد.در اواخر قرن شانزدهم سه جنگجوی بزرگ یعنی نوبوناگا، هیدیوشی وایباسو یکی بعد از دیگری ژاپن را تحت تسلط خویش درآوردند. ایباسو مؤسس سلسله شوگونی توکوگاوا بود که در سالهای 1867 – 1603 بر ژاپن فرمانروایی کردند. این خاندان دولتی متمرکز در توکیو (آن موقع یدو) تأسیس کرده و گسترش مسیحیت در ژاپن را متوقف ساختند و همچنین هرگونه رابطه با ممالک خراجی را ممنوع کردند و فقط یک پاسگاه تجارتی هلندیان در ناگازاکی باقی ماند.جامعه ژاپنی در دوره خاندان توکوگاوا طبقه بندی شده بود و حدود آنها سخت رعایت میشد. این طبقات به ترتیب عبارت بودند از: فئودالها ، سامورائیها، دهقانان،‌صنعتکاران و تجار. در قرون هفده و هجده شهرها رونق گرفت و در اصل طبقه بازرگانان بر کشور مسلط شدند.در اواسط قرن نوزدهم با سفر دریا سالار پری (امریکایی) به ژاپن، بالاجبار دروازه های ژاپن بر روی غرب گشوده شد و رژیم شوگونی که از داخل و خارج در معرض تهدید بود از پا درآمد. در سال 1867 شوگون وقت ناچاراٌ استعفاء کرده و در سال 1868 امپراطور موتسوهیتو بعنوان اولین امپراطور پس از 700 سال، خود قدرت را در دست گرفت. در این زمان پایتخت از کیوتو به توکیو منتقل شد و از این زمان دوره معروف به بازگشت میجی آغاز گردید.در دوره بازگشت میجی، فرمانروایان ژاپن بجای خود داری از ورود بیگانان و عدم تجارت با آنان‌، سعی در استفاده از فنون و صنایع و تمدن مغرب زمین کرده و در این راه به پیشرفتهایی فراوان و ارزنده ای نائل آمدند و به خاطر وجود رهبرانی لایق، ژاپن بسرعت به یک مملکت صنعتی نوین و یک قدرت نظامی مبدل شد. در اواسط نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی رژیم فئودالی لغو شد.در سال 1877 شکست شورش ساتسوما (که مخالف غربی سازی کشور بودند)، مخالفت با اصلاحات امپراطور را پایان داد. در همان دوران م،مورینی جهت فراگیری انواع علوم و فنون به کشورهای غربی اعزام شدند و در داخل نیز اصلاحاتی در تمام سازمانهای نظامی و اداری بوجود آمده و خدمت نظام وظیفه نیز اجباری گردید.در سال 1889 امپراطور قانون اساسی جدیدی را که از روی قانون اساسی کشور پروس (آلمان) تدوین شده بود به مورد اجراء‌نهاد.در سالهای 95 – 1894 اولین جنگ چین و ژاپن به سبب رقابت آنها بر سر کره روی داد. در سال 1894 ژاپن پادشاه کره را به خودداری از قبول حاکمیت چین برانگیخت و در جنگی که بدنبال این امر بین چین و ژاپن درگرفت چینیها به سرعت مغلوب ژاپنیها که پیشرفته تر و مجهزتر بودند شدند. در پایان جنگ پیمان شیمونوسکی میان طرفین منعقد شد که موجب آن، کره ظاهراٌ مستقل شد (ولی در واقع تحت الحمایه ژاپن بود) و چین جزایر فرمز (تایوان )، پسکادور و شبه جزیره لیائوتونگ را به ژاپن واگذار کرد. چندی بعد ژاپن مجبور شد بر اثر فشار دول غربی شبه جزیره لیائوتونگ را به چین مسترد کند.از سالهای اولیه قرن حاضر ژاپن به امپراطوری مقتدری تبدیل گردید ودیری نگذشت که این کشور که در آغاز سعی در جلوگیری از نفوذ و تسلط دول غربی بر خویش داشت، خود به کشور گشایی پرداخت.در اواسط دهه اول قرن بیستم بدنبال دستیابی روسها بر بندر ولادیووستوک و قسمتی از سواحل منچوری و جزیره ساخالین و تعرض آنها به چین و بوجود آمدن رقابت میان ژاپن و روسیه، دو کشور به جنگ پرداختند و نیروهای روسی در خشکی و دریا شکست سختی از ژاپنیها خوردند که دلیل عمده این واقعه عدم لیاقت فرماندهان روسی و گرفتن رشوه از سرداران ژاپنی بود. بموجب عهدنامه پورتسموت (امریکا) که در پایان جنگ امضاء شد نیمه جنوبی جزیره ساخالین و بندر پورت آرتور به ژاپن تعلق گرفته و شبه جزیره کره نیز تحت الحمایه ژاپن شد. در سال 1910 ژاپن کره را کاملاٌ به خاک خود الحاق نمود.در جنگ جهانی اول ژاپن امتیازات آلمانها را در شانتونگ بدست آورد ه و از طرف جامعه ملل قیمومیت جزایر متصرفی آلمان در اقیانوس آرام به ژاپن واگذار شد.در دهه 30 – 1920 دولتهای حزبی و آزادیخواه بر روی کارآمدند و تا حدی از شدت کشورگشایی ژاپن کاسته شده  و پارلمان قدرت یافت.در اواسط نیمه اول قرن حاضر امپراطور فعلی، هیروهیتو به سلطنت رسید. چند سال بعد از به سلطنت رسیدن هیروهیتو، بحران اقتصادی مدتی بعضی از بخشهای اقتصادی را فلج کرد. در دهه بعد از 1930 ، نظامیان بر امور سیاسی ژاپن مسلط شدند. در ایندوره صادرات ژاپن افزایش فوق العاده ای یافت.از سال 1931 جنگی میان ژاپن و چین به سبب توسعه طللبی ژاپن در آسیای شرقی آغاز شد که تا سال 1945 (تا پایان جنگ جهانی دوم) ادامه یافت. در سال 1931 ژاپن پادگان خود را در منچوری بعنوان حمایت از دارایی ژاپنیها در آن سرزمین تقویت نمود. ژاپن پس از بهانه ای که بدست آورد تمام سرزمین منچوری و چندناحیه دیگر را اشغال نمود و دولت دست نشانده منچوکوئو را برپا نمود. در سال  1932 جامعه ملل ژاپن را متجاوز شناخت و این کشور از عضویت آن سازمان خارج شد. در سال 1935 نواحی چاهار و هپی نیز تحت تصرف  ژاپن درآمدند. در سال 1937 یک درگیری میان سربازان چنین و ژاپنی در پادگان ژاپنی ها (در پکن) روی داد و آنان نیز به این بهانه پکن و تین تسین را اشغال کردند. ماه بعد باز هم ژاپنیها به بهانه ای دیگر شانگهای و سپس نانکن را تصرف نمودند. در سال 1940 تمام شهرهای عمده ساحلی شرق چین و قسمتهائی از جنوب آن کشور در دست ژاپن بود.در سال 1940 تمام احزاب سیاسی ژاپن منحل اعلام شده و این کشور به هند وچین نیرو فرستاد و با آلمان و ایتالیا نیز پیمانی امضاء نمود. در آوریل 1941 پیمان عدم تعرض میان ژاپن و شوروی منعقد شد.در اکتبر سال 1941 ژنرال جوتو به نخست وزیری رسید و ژاپن بکلی تحت استیلای نظامیان درآمد.در هفتم دسامبر 1941 با حمله بمب افکن ها و جنگیده های ژاپنی به پایگاه دریایی پرل هاربر (متعلق به امریکا) در اقیانوس کبیر، ژاپن در جبهه متحدین بر ضد متفقین وارد جنگ جهانی دوم شد. سپس لشکریان ژاپن از تایند به مالزی حمله کرده و پس از آن در فوریه سال 1942 سنگاپور را گرفته و 10 هزار سربازبود. در سال 1942 کشورهای فیلیپین و اندونزی نیز بدست ژاپن سقوط کردند. در ماه مه همان سال قسمت اعظم برمه به دست ژاپن افتاد. در اوائل سال 1943 ژاپنییها کشور پاپوای فعلی را متصرف شدند.از سال های 1942 و 43 شکستهای بزرگی بر ژاپن وارد آمد. از این سالها تا 1945 متفقین بتدریج تمام سرزمینهای اشغالی و بعضی از جزایر ژاپن را همراه با شوروی پس گرفتن که سرانجام امریکا با بمباران اتمی خود در ماه اوت 1945 با دو بمب اتمی شهرها هیروشیما و ناگازاکی ( ناگاساکی) را تبدیل به مخروبه ای کرد و با این عمل ژاپن را به زانو درآورد. با اعلان جنگ روسیه به ژاپن، سرانجام هیروهیتو در 14 اوت همانسال شرایط متفقین را پذیرفته و قرارداد تسلیم رسمی در دوم سپتامبر در عرضه ناو هواپیما بر میسوری با شرکت نمایندگان دولت ژاپن و متفقین امضاء شد و ژاپن بلاشرط تسلیم شد. اشغال ژاپن توسط متفقین ، براساس شرایط مقرر در کنفرانس پوتسدام (آلمان)، آ‎غاز شد و برطبق آن فرماندهی نیروهای متفقین در ژاپن، و اداره این کشور به ژنرال مک آرتور امریکایی سپرده شد. در این زمان امپراطوری ژاپن موقتاٌ منحل شده و سرزمنیهای متصرفی آن از دستش خارج شد. امپراطوری ژاپن قبل از ورود این کشور در جنگ جهانی دوم علاوه بر جزایر اصلی ژاپن مشتمل بر جزایر کوریل، ریوکیو، فرمز، پسکادور، بونین، کارولین، مارشال، ماریانا و نیمه جنوبی جزیره ساخالین، کره و ناحیه کوانتونگ در منچوری بود. بعلاوه دولت منچوکوئو نیز در منچوری تحت الحمایه ژاپن بود. بعضی از این جزایر بعداٌ  به ژاپن مسترد شدند.پس از جنگ قوای ارتشی و صنایع نظامی ژاپن منحل شد و صنایع آن نیز محدود گشت. امپراطور هیروهیتو نیز در ملاء عام جنبه الهی خود را نقی کرده و حاکمیت مردم را به رسمیت شناخت. در اینزمان وضع سیاسی کشور تره بود و چند حزب سیاسی بوجود آمدند.در سال 1949 یوشیدا به نخست وزیری برگزیده شد و محافظه کاران بر اوضاع مسلط شدند. در همانسال از شدت حکومت نظامی تا حدی کاسته شد و بسیاری از کارها از رف مک آرتور به مقامات محلی ژاپن واگذار شد.درسال 1951 چهل و نه کشور در شهرسان فرانسیسکو امریکا پیمان صلح با ژاپن را امضاء نمودند که بموجب آن سرانجام ژاپن در سال 1952 حاکمیتش را بدست آورد.

در انتخابات سال 1952 حزب لیبرال محافظه کار یوشیدا بر سرکار ماند. در نوامبر 1954 حزب دموکرات ژاپن که طرفدار گسترش روابط با شوروی و چین بود تأسیس گردید. و در دسامبر همانسال ایچیروها تویاما رهبر حزب دموکرات جایگزینی یوشیدا شد. در نوامبر 1955 احزاب لیبرال و دموکرات یکی شده و ایشییباشی از حزب لیبرال دموکرات بر سرکار آمد.ژاپن در دهه 60 – 1950 چندین پیمان و موافقتنامه با کشورهای جهان منعقد ساخت که موجب مطرح شدن دوباره این کشور در جهان گردید. ژاپن در سالهای پس از جنگ همچون آلمان غربی، همواره رو به پیشرفتهای فراوان اقتصادی بوده و هم اکنون پس از امریکا و شوروی، سومین قدرت اقتصادی جهان است.در سال 1958 امریکا بخاطر انتقادات پردامنه، نیروهای اشغالی خود را از ژاپن خارج کرد ولی پایگاههای خویش را در این کشور باقی گذاشت.در سال 1960 بخاطر مخالفت مردم ژاپن با انعقاد قراردادهای نظامی با امریکا، تظاهرات وسیعی در کشور صورت گرفت که به سبب یکی از آنها در ژوئن 1960 آیزنهاور رئیس جمهور وقت امریکا سفر خود به ژاپن را لغو کرد. در سال 1960 افراطیون راستگرا یکی از رهبران سوسیالیستهای ژاپن را بقتل رساندند. در سال 1964 ساتو به نخست وزیری ژاپن برگزیده شد.در سال 1972 سرانجام پس از چند سال گفتگو جزایر اوکیناوا که از سوی امریکا در جنگ جانی دوم اشغال شده بود به ژاپن برگردانده شد. در همانسال تاناکا به نخست وزیری رسید. تاناکا نیز در سال 1974 استعفا داد و تاکنومیکی به جانشینی وی انتخاب شد. در سال 1976 با استعفای میکی، تاکئوفوکودا به نخست وزیری رسید.در 1978 روابط چین و ژاپن بخصوص از نظر اقتصادی پیشرفت فراوانی کرد. در همانسال ماسایوشی اوهیرا در انتخابات حزبی برفوکودا پیروز شد و نخست وزیر ژاپن شد. اوهیرا در سال 1980 فوت کرد و کمی بعد زنگو سوزوکی به نخست وزیری رسید. در سالهای اخیر ژاپن همواره شاهد تظاهراتی بر ضد وجود پایگاههای امریکا در خاکش بوده است.

 

ادامه مطلب ...

ملاحظات کشور آلمان


ملاحظات تاریخی

آلمان ازقرون پیش ، منطقه مسکونی گروههای خاص از قبایل ژرمن بود  در قرن اول پیش از میلاد  تا سالهای اولیه پس از میلاد دولت روم نواحی اطراف رود راین و آلمان جنوبی را به تصرف خود در آورد ولی در سال نهم پس از میلاد پیشرفت های آنان در آلمان متوقف شد. در قرون چهارم و پنجم میلادی ژرمن ها به متصرفات امپراطوری روم در اروپای مرکزی و غربی حمله بردند  و نواحی وسیعی را اشغال کردند. ژزمنها کمی بعد تحت تسلط اقوام فرانک درآمدند. از قرن هشتم میلادی آیین مسیحیت در آلمان رواج یافت. در آن زمان آلمان تحت تسلط سلسله فرانکی کارولنژیان بود. با مرگ شارلمانی  پادشاه کارولنژی، امپراطوری وسیع وی تجزیه شد و به موجب پیمان وردن در سال 843، آلمان تحت حکومت لوئی ژرمنی درآمد. پس از مرگ وی آلمان میان سه فرزندش تقسیم گردید و بدین ترتیب امپراطوری قرون وسطی آلمان پدیدار گشت و هر ناحیه دم از خودمختاری و استقلال زد. با این حال آلمان کمتر از دیگر کشورهای اروپایی در معرض خطر تجزیه بیشتر قرار گرفت. در قرن دهم آلمان مورد حمله و هجوم اقوام نورمن ها، اسلاوها و مجارها واقع شد.

  ادامه مطلب ...