«ن وَالقَلَمِ»

«ن وَالقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ» «سوگند به قلم و آنچه می‏نویسند.»، اطلاعاتی در باب علم تعلیم و تربیت در اسلام، ایران و جهان

«ن وَالقَلَمِ»

«ن وَالقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ» «سوگند به قلم و آنچه می‏نویسند.»، اطلاعاتی در باب علم تعلیم و تربیت در اسلام، ایران و جهان

امام باقر(علیه السلام) شکافنده دانش ها

حضرت ابو جعفر، محمد بن علی علیه السلام در سوم صفر سال 57 هجری قمری در مدینه منوره متولد شد. پدر آن بزرگوار حضرت علی بن الحسین، امام سجاد ‏علیه السلام و مادر گرامی‏اش فاطمه دختر امام حسن مجتبی علیه السلام است‎.‎

به این ترتیب آن حضرت از طرف پدر و مادرش هاشمی و علوی می‏باشد. امام باقر علیه السلام سه سال و شش ماه با جدش امام حسین علیه السلام و 34 سال با ‏پدرش امام زین العابدین علیه السلام زندگی کرده و 19 سال و ده ماه نیز مدت امامت آن حجت الهی به طول انجامید‎. 

پیشوای پنجم در دوران زندگی خویش با ‏‎10 ‎تن از خلفای ستمگر اموی (از معاویة ابن ابی سفیان تا هشام بن عبدالملک‎) ‎معاصر بود و سال‏های امامت آن حضرت ‏با 5 تن از همین خلفاء مقارن شد‎. 

این 5 حاکم عبارتند از‎: 

‎1- ‎ولید بن عبدالملک (متوفی 96، ششمین خلیفه اموی‎) 

‎2- ‎سلیمان بن عبدالملک (متوفی 99‏‎) 

‎3- ‎عمر بن عبدالعزیز (متوفی 101‏‎) 

‎4- ‎یزید بن عبدالملک (متوفی 105‏‎) 

‎5- ‎هشام بن عبدالملک (متوفی 125‏‎) 

 

 

امام باقر علیه السلام د ر دوره امامت‏خویش فرصت‏های مناسبی را برای گسترش فرهنگ اهل بیت علیهم السلام، استحکام معارف شیعی و ترویج آن در میان اقشار ‏مختلف مسلمانان به دست آورد‎. 

در آن دوران حساس و بحرانی، امام پنجم نهضت فکری و فرهنگی گسترده‏ای را آغاز نمود و شاگردان مهمی را تربیت کرد‎. ‎از مهم‏ترین شاگردان و یاران آن حضرت ‏می‏توان به: زرارة بن اعین، حمران بن اعین، حسن بن حسن بن حسن علیه السلام، زید بن علی بن الحسین علیهما السلام، سلیم بن قیس هلالی، جابر بن عبدالله ‏انصاری، جابر بن یزید جعفی، بکیر بن اعین، ابان بن تغلب، فضیل بن سار، لیث‏بن بختری معروف به ابو بصیر، محمد بن مسلم ثقفی، ابو حمزه ثمالی و ... اشاره ‏کرد. شیخ طوسی معروف‏ترین شخصیت نگار شیعی نام 468 نفر از شاگردان امام باقر علیه السلام را فهرست کرده است‎.

حضرت باقر علیه السلام در روز دوشنبه، هفتم ذی الحجه سال 114 ه . ق در سن 57 سالگی به فرمان هشام بن عبدالملک، دهمین خلیفه بنی‏امیه مسموم و در ‏مدینه به شهادت رسید و در کنار مرقد پدر گرامی‏اش حضرت سجاد علیه السلام در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد‎. 

در مورد مقام و عظمت امام باقر علیه السلام به گفتاری حکیمانه از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بسنده می‏کنیم: آن حضرت روزی از امام باقر علیه ‏السلام یاد کرده و به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: «انک ستدرک رجلا منی اسمه اسمی و شمائله شمائلی، یبقر العلم بقرا ای جابر! تو مردی از خاندان مرا درک ‏خواهی کرد که همنام و هم شمایل من است. او سرچشمه‏های علم و دانش را می‏شکافد و به دیگران توضیح داده و تفسیر می‏کند‎.» 

در این مجال برآنیم که گوشه‏ای از کرامات و فضائل آن یادگار نبوت و ستاره فروزان علم و تقوی را بیان کنیم‎. 

 

کرامت و معجزه ‏

کارهای خارق العاده‏ای که مقرون به دعوی نبوت باشد معجزه و بدون ادعای نبوت، کرامت نامیده می‏شود. بنابراین کرامت‏به کارهای خارق العاده‏ای اطلاق می‏شود ‏که به وسیله بنده صالح خدا و بدون ادعا ظاهر می‏شود و دلیل و برهانی الهی است که با اذن خداوند بر عموم مردم یا بعضی از خواص ظاهر می‏شود و توسط آن، ‏مقام امامت اثبات شده و در دل‏ها استقرار یافته و اندیشه‏ها و نقشه‏های مخالفین و منکرین تحت الشعاع قرار گرفته و حجت الهی بر مردم شناخته می‏شود‎. 

چنانکه خداوند فرموده است: «لیهلک من هلک عن بینة و یحیی من حی عن بینة‏»«تا آن‏ها که هلاک [و گمراه می‏شوند، از روی اتمام حجت‏باشد; و آن‏ها که ‏زنده [و هدایت] می‏شوند از روی دلیل روشن باشد‎.» 

البته در اصطلاح حدیث‏به کارهای خارق العاده ائمه علیهم السلام معجزه نیز گفته می‏شود. ابوبصیر در این رابطه می‏گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم‎: ‎‎«‎لای علة اعطی الله عزوجل انبیاءه و رسله واعطاکم المعجزة فقال: لیکون دلیلا علی صدق من اتی به والمعجزة علامة لله لایعطیها الا انبیاءه و رسله و حججه ‏لیعرف به صدق الصادق من کذب الکاذب به چه علتی خداوند بزرگ پیامبران، رسولان و شما را معجزه عطا کرده است؟ امام علیه السلام فرمود: تا اینکه دلیل ‏روشنی برای راستگویی باشد. معجزه نشانه‏ای از سوی پروردگار جهانیان است و آن را به غیر از پیامبران و رسولان و امامان عطا نمی‏کند و این به خاطر آن است که ‏راستی راستگو از دروغ دروغگو شناخته شود‎.» 

از این رو امور خارق العاده‏ای که توسط ائمه علیهم السلام انجام می‏شود گاهی به عنوان معجزه و گاهی به عنوان کرامت مطرح می‏شود و دلیلی قاطع برای حقانیت ‏ائمه اطهار علیهم السلام است‎. 

در قرآن از معجزه به نام آیت‏یاد می‏شود‎. ‎آیت‏به معنی نشانه است و چون معجزه نشانه راستگویی پیامبر و امام می‏باشد، آن را آیت می‏نامند و چون این امور خارق ‏العاده ناتوانی دیگران را آشکار می‏کند، بر آن معجز یا معجزه اطلاق می‏شود‎. 

استاد مطهری رحمه الله در مورد فرق معجزه و کرامت می‏گوید: «معجزه یعنی بینه و آیت الهی که برای اثبات یک ماموریت الهی صورت می‏گیرد و به اصطلاح، ‏مقرون به تحدی است، منظوری الهی از او در کار است. این است که محدود به شرایط خاصی، است اما کرامت‏یک امر خارق العاده است که صرفا اثر قوت روحی و ‏قداست نفسانی یک انسان کامل یا نیمه کامل است و برای اثبات منظور الهی خاصی نیست. این چنین امری فراوان رخ می‏دهد و حتی می‏توان گفت: یک امر عادی ‏است و مشروط به شرطی نیست. معجزه زبان خداست که شخصی را تایید می‏کند، ولی کرامت چنین زبانی نیست‎.» 

ممکن است گفته شود: کارهای خارق العاده ائمه اطهار علیهم السلام، دو قسم است. گاهی در مقام اثبات حقانیت‏خویش در برابر مخالفین بوده‏اند و گاهی در مقام ‏تقویت ایمان در قلوب مؤمنین. می‏توان بر اولی نام معجزه گذاشت و دومی را کرامت نامید‎. 

دانشمندان بزرگ امامیه همچون قطب الدین راوندی در الخرائج و الجرائح و شیخ حر عاملی در اثبات الهداة و سید هاشم بحرانی در مدینة المعاجز و مقدس اردبیلی ‏در حدیقة الشیعه و... بر تمام کارهای خارق العاده‏ای که توسط ائمه اطهار انجام شده است، نام معجزه را اطلاق کرده‏اند. البته در بعضی از کتاب‏ها نیز این امور با ‏عنوان کرامت مطرح شده است‎. 

در هر صورت این دو لفظ در مورد ائمه اطهار علیهم السلام گاهی مترادف و زمانی مختلف استعمال شده است. بعد از توضیح کوتاهی در مورد معنی معجزه و ‏کرامت، به نمونه‏هایی از معجزات و کرامات امام باقر علیه السلام می‏پردازیم‎. 

 

خبر از حکومت‏بنی‏عباس ‏

امام باقر علیه السلام سال‏ها قبل از روی کار آمدن بنی‏عباس، خبر خلافت آنان و چگونگی آن را به منصور دوانقی داد‎. 

ابو بصیر واقعه را چنین گزارش می‏کند: در حضور امام باقر علیه السلام در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودیم و این در روزهایی بود که حضرت ‏سجاد علیه السلام تازه به شهادت رسیده و قبل از زمانی بود که حکومت‏به دست فرزندان عباس بیفتد‎. 

در این هنگام دوانیقی و داود بن سلیمان به مسجد داخل شدند. با دیدن حضرت باقر علیه السلام، داود تنها به نزد امام باقر علیه السلام آمد، آن حضرت از او پرسید: ‏چرا دوانیقی این جا نیامد؟ داود گفت: او جفا می‏کند و سخت تنگدست و پریشان است‎. 

امام باقر علیه السلام فرمود: روزها می‏گذرد تا آن گاه که وی بر مردم حکومت می‏کند. او بر گرده مردم سوار می‏شود و شرق و غرب این دیار را تصاحب می‏کند و ‏طول عمر نیز خواهد داشت.او آن چنان گنجینه‏ها را از اموال انباشته می‏کند که قبل از او کسی چنین نکرده است. داود بن سلیمان این خبر را به منصور دوانیقی ‏رسانید‎. ‎دوانیقی با دستپاچگی تمام به نزد امام آمد و عرضه داشت: جلال و عظمت‏شما مانع شد که در محضر شما بنشینیم! و بعد با اشتیاق تمام از امام باقر علیه ‏السلام پرسید: این چه خبری است که داود به من داد؟ ‏‎

امام باقر علیه السلام، فرمود: آنچه گفتیم پیش خواهد آمد‎. 

دوانیقی: آیا حکومت ما پیش از حکومت‏شماست؟ ‏‎

امام علیه السلام: بلی‎. 

دوانیقی: آیا پس از من یکی دیگر از فرزندانم حکومت می‏کند؟ ‏‎

امام علیه السلام: بلی‎. 

دوانیقی: آیا مدت حکومت‏بنی‏امیه بیشتر است‏یا مدت حکومت ما؟ ‏‎

امام علیه السلام: مدت حکومت‏شما. امام باقر علیه السلام در ادامه فرمود‎: ‎فرزندان شما این حکومت را به دست می‏گیرند و چنان با حکومت‏بازی می‏کنند که بچه‏ها ‏با توپ بازی می‏کنند. این خبری است که پدرم به من داده است‎. 

هنگامی که منصور دوانیقی به حکومت رسید از پیشگویی امام باقر علیه السلام در شگفت ماند‎. 

 

شفای نابینا ‏

ابوبصیر از شاگردان برجسته امام باقر علیه السلام بود. او از بینایی محروم بود و از این جهت‏شدیدا رنج می‏برد. روزی به حضور امام باقر علیه السلام شتافته و از آن ‏حضرت پرسید: آیا شما وارث پیامبر هستید؟ ‏‎

امام: بلی‎. 

‎- ‎آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله وارث تمام پیامبران و وارث علوم و دانش‏های آنان بود؟ ‏‎

امام: بلی‎. 

‎- ‎شما می‏توانید مرده را زنده کنید و کور مادرزاد را معالجه نمایید و از آنچه که مردم در خانه‏هایشان می‏خورند، خبر دهید؟ ‏‎

امام: بلی. ما همه این‏ها را به اذن خداوند انجام می‏دهیم‎. 

او می‏گوید: در این هنگام امام باقر علیه السلام فرمود: ای ابابصیر! نزدیک بیا. من نزدیک حضرت رفتم. آن حضرت با دست مبارک خود روی چشمان مرا مسح ‏نمود. در این حال من خورشید و آسمان و زمین و خانه‏ها و هرچه در شهر بود همه را دیدم‎. 

آن گاه به من فرمود: آیا می‏خواهی که این چنین باشی و در روز قیامت‏حساب تو مانند بقیه مردم باشد و خداوند هرچه را اراده فرمود، همان شود یا می‏خواهی به ‏حال اول برگردی و بدون حساب به بهشت‏بروی؟‎! ‎ابوبصیر گفت: می‏خواهم به حال اول برگردم‎. 

پیشوای پنجم بار دیگر دست‏بر چشمان ابوبصیر کشید و چشمان او به حال اول برگشت‎.

 

سیری در ملکوت ‏

جابر بن یزید جعفی می‏گوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم: مراد از ملکوت آسمان و زمین که به حضرت ابراهیم خلیل الله علیه السلام، ارائه نمودند چیست؟ ‏همان واقعه‏ای که خداوند متعال در قرآن شریف آن را یادآور شده و می‏فرماید: «و کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات والارض‏» «و این چنین ملکوت آسمان‏ها و ‏زمین را به ابراهیم نشان دادیم.» پس دیدم که دست مبارک خود را به جانب آسمان برداشت و به من فرمود: نگاه کن تا چه می‏بینی؟ من نوری دیدم که از دست ‏آن حضرت به آسمان متصل شده بود، چنانکه چشم‏ها خیره می‏شد. آنگاه به من فرمود: ابراهیم علیه السلام ملکوت آسمان و زمین را چنین دید. امام باقر علیه ‏السلام در این لحظه دست مرا گرفته و به درون خانه برد. لباس خود را عوض کرده و فرمود: چشم برهم بگذار! بعد از لحظاتی گفت: می‏دانی در کجا هستیم؟ ‏گفتم: خیر. فرمود: در آن ظلماتی هستیم که ذوالقرنین به آن جا گذر کرده بود. گفتم: اجازه می‏دهید که چشم‏هایم را باز کنم. فرمود: باز کن اما هیچ نخواهی دید. ‏چون چشم گشودم در چنان تاریکی بودم که زیر پایم را نمی‏دیدم‎. 

اندکی رفتیم باز هم فرمود: جابر! می‏دانی در کجائی؟ گفتم‎: ‎خیر. امام فرمود: بر سر چشمه‏ای که خضر از آن آب حیات خورده بود، قرار داری‎. 

آن حضرت همچنان مرا از عالمی به عالم دیگر می‏برد تا به پنج عالم رسیدیم. فرمود: ابراهیم علیه السلام ملکوت آسمان‏ها را این چنین [که تو ملکوت زمین] را ‏دیدی مشاهده کرد. ... او ملکوت آسمان‏ها را دید که دوازده عالم است و هر امامی که از ما از دنیا برود، در یکی از این عالم‏ها ساکن می‏شود تا آنکه وقت ظهور قائم ‏آل محمد صلی الله علیه و آله فرا رسد. امام باقر علیه السلام دوباره فرمود: چشم بر هم بگذار و بعد از لحظه‏ای فرمود‎: ‎چشم بگشا! چون چشم گشودم خود را در ‏خانه آن حضرت دیدم. آن بزرگوار لباس قبلی خود را پوشید و به مجلس قبلی برگشتیم. من عرض کردم: فدایت‏شوم چه قدر از روز گذشته؟ فرمود: سه ساعت‎. ‎

 

امام باقر علیه‏السلام از نگاه دانشمندان اهل سنّت

بهتر آن باشد که سر دلبران                                  گفته آید در حدیث دیگران

ابن حجر هَیْثَمی از متعصّبان اهل سنّت درباره امام باقر علیه‏السلام می‏نویسد‎:

‎«‎ابو جعفر محمّدٌ الباقر سُمِّی بذالک مِنْ بَقَرَ الاَْرضَ ای شَقَّها وَ آثارَ مُخْبَئاتِها وَ مَکامِنها فلذالک هُوَ اَظْهَرَ مِنْ مُخْبَئاتِ کُنُوزِ المعارِف و حقائق الاحکام ما لایخفی الاّ ‏علی مُنْطَمِسِ الْبَصیرة اَو فاسِدِ الطّویّة وَ مِنْ ثمّ قیل فیه هو باقِرُ العلم وَ جامعه و شاهِرُ علمِه وَ رافِعُهُ؛ لقب باقر برای ابو جعفر محمّد باقر برگرفته از شکافتن زمین و ‏بیرون آوردن گنج‏های پنهان آن است، بدین جهت که او از گنج‏های پنهان معارف و حقایق احکام آن قدر آشکار ساخت که جز بر افراد بی‏بصیرت و دل‏های ناپاک ‏پوشیده نیست و از این جاست که وی را شکافنده و جامع دانش و نشر دهنده و بر افرازنده‏ی علم خویش نامیده‏اند‎.

وی سپس به شخصیّت امام در بعد عرفان اشاره می‏کند و می‏گوید‎:

‎«‎و لَهُ من الرّسوخ فی مقامات العارفین ما یکلُّ عنه اَلْسِنَةُ الواصفین و له کلماتٌ کثیرةٌ فی السلوک و المعارف لا تَحتَمِلُها هذه الْعِجالة؛ و برای او از استواری و ثبات در ‏مراحل سلوک عرفانی منزلتی است که وصف کنندگان از بیان آن عاجزند و در زمینه‏ی این سلوک و معارف دارای کلمات فراوانی است که فرصت، مجال طرح آن را ‏نمی‏دهد.»[1عبدالله عطاء مکّی از دانشمندان عصر امام می‏گوید: «هیچ گاه دانشمندان را از نظر علمی بدان سان که نزد امام محمد باقر علیه‏السلام بودند کوچک و ‏حقیر نیافتم. دیدم حکم ابن عُتَیبَه را با همه‏ی زیادی علم و منزلتی که در نزد مردم داشت، در مقابل آن حضرت همانند کودکی بود که در مقابل معلّم خویش ‏نشسته باشد.»[2‏‎]  ‎جاحظ‎» ‎دیگر دانشمند برجسته‏ی اهل سنّت آفاق زیبا و بلندای کلام حکیمانه‏ی امام باقر علیه‏السلام را این گونه ترسیم می‏کند: «قد جَمَع محمّد ‏ابن علی ابن الحسین علیهم‏السلام صلاح حال الدّنیا بِحذافیرها فی کلمتین فقال: ,صلاح جمیع المعایش وَ التّعاشر مِلاُْ مکیال: ثلثان فِطْنَة و ثُلُثُه تغافلٌ،؛ محمّد ابن ‏علیّ ابن الحسین مصلحت تمامی زندگی دنیا را در دو کلمه جمع نموده و فرموده است: ,صلاح همه‏ی زندگی‏ها و روابط و معاشرت «با دیگران» در پر نمودن ‏پیمانه‏ای است که دو سوّم آن هوش و فراست و زیرکی و یک سوّم آن تغافل ‏‎(‎و خود را به غفلت زدن در بعضی از امور) است.»،[3](17‏‎)

قتاده فقیه بصره به امام باقر علیه‏السلام گفت: «بخدا سوگند من در نزد فقیهان و ابن عبّاس نشسته‏ام امّا اضطراربی که در نزد شما دارم، در نزد هیچ یک از آنان ‏نداشته‏ام‎.

فقال له ابو جعفر علیه‏السلام اَتَدْری این اَنت، انت بین یدی بیوتٍ اذن اللّه ان ترفع و یذکر فیها اسمه...؛‎

فرمود‎: ‎آیا می‏دانی که در کدامین مکان قرار گرفته‏ای؟ تو اکنون در مقابل خانه‏هایی هستی که خداوند به رفعت و بلند مرتبه‏ای آن رخصت داده است و نام خدا در ‏آن برده می‏شود و صبح و شام خدای را در آن خانه‏ها تسبیح می‏کنند و آنان مردانی هستند که تجارت و خرید و فروش آنان را از یاد خدا و اقامه‏ی نماز و پرداخت ‏زکات باز نمی‏دارد‎.

تو در این گونه مکانی و ما دارای این خانه‏ها.»[4‏‎]  

نظیر همین سؤال را عکرمة دیگر دانشمند اهل سنّت از امام علیه‏السلام نمود و پاسخی نظیر پاسخ قتاده دریافت داشت.[5‏‎]  

فخر رازی از علمای اهل سنّت در تفسیر خود در بیان نظرهای مختلف راجع به معنای کوثر می‏نویسد‎:

‎«‎سومین نظر در معنای کوثر این است که منظور از آن، فرزندان پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله است و این به آن جهت است که این سوره در ردّ کسانی نازل شده ‏است که از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزند عیبجویی می‏کردند که در این صورت معنای آن این است که خداوند تو را فرزندان و نسلی عطا می‏کند که در طول ‏تاریخ برقرار خواهند ماند. سپس می‏گوید: ,ببین که چقدر انسان‏ها از اهل بیت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به شهادت رسیده‏اند اما جهان همچنان شاهد رونق فزاینده‏ی ‏آنان است. آن گاه بنگر که چه تعداد از بزرگان اندیشمند مانند امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام رضا علیهم‏السلام و محمّد نفس زکیّه در میان آن‏ها جلوه‏گر ‏شده است.»،[6‏‎] ‎

 

محاجّه امام باقر با دشمن امیرالمؤمنین علیهما السلام ‏

عبدالله بن نافع که از خوارج بود مى‏گفت: اگر مى‏دانستم که در شرق و غرب زمین کسى هست که با من بحث کند و بگوید: على بن ابى طالب اهل نهروان را ‏بحق کشت و بر آن ظلم نکرد، من سوار بر شتران پیش او مى‏رفتم تا با من مخاصمه کند‎.

به او گفتند: حتى در میان اولاد على هم کسى را نمى‏شناسى؟! گفت: مگر در میان اولاد على عالمى وجود دارد؟! گفتند: این اولین نادانى توست که فکر مى‏کنى ‏اولاد على از عالم و دانشمند خالى است‎. 

گفت: امروز عالم اولاد على کیست؟ گفتند: محمد بن على بن الحسین (ع)، عبدالله با بزرگان خوارج به مدینه آمد و از امام باقر اجازه خواست، به امام عرض کردند: ‏عبدالله بن نافع اجازه ملاقات مى‏خواهد. فرمود: او با من چه کار دارد، با آن که در بامداد و شامگاه از من و پدرم بیزارى مى‏کند‎.

ابوبصیر گفت :یابن رسول الله (ص‎) ‎او مى‏گوید: اگر در شرق و غرب زمین کسى یافت بشود که بگوید: على بن ابى طالب اهل نهروان رابه نا حق نکشت من پیش ‏او رفته و با او محاجه مى‏کنم‎.

امام فرمود: براى مناظره پیش من آمده است؟ ابوبصیر گفت: آرى. امام به غلامش فرمود: بروبارش را پایین بیاور و بگو فردا به ملاقات من بیاید‎.

عبدالله بن نافع فردا با بزرگان خوارج آمد، امام باقر صلوات الله علیه همه فرزندان مهاجر و انصار را جمع کرد و پیش آنها آمد، وجود مبارکش مانند قرص قمر نورانى ‏بود، آن حضرت خدا را حمد و ثنا کرد و بر رسولش صلوات فرستاد و فرمود: حمد خدا را که ما را به نبوتش گرامى داشت و به ولایت مخصوص فرمود‎. ‎اى فرزندان ‏مهاجر و انصار هر که منقبتى و فضیلتى از على بن ابى طالب صلوات الله علیه مى‏داند بگوید‎.

آنها بپاخاسته و آنچه مى‏دانستند گفتند‎. ‎عبدالله بن نافع خارجى گفت: من هم این مناقب را مى‏دانم ولى على (نعوذ بالله) وقتى که جریان حکمین را قبول کرد کافر ‏شد‎!

در همین وقت روایت خیبر را خواندند که رسول الله (ص) در حق على (ع) فرمود: «لا عطین الرایة غداً رجلاً یُحبّ اللّهَ و رسولّه و یحبّه اللّهُ و رسولُه کرّارٌ غیرُ فرّار ‏لاٍیرجع حتى یفتحَ اللّه على یدیه‎».

‎(‎به خدا سوگند فردا پرچم را به دست کسی خواهم سپرد که او خدا و رسولش را دوست می دارد و خدا و رسولش نیز او را، کسی که بر دشمن یورش می برد و از او ‏نمی گریزد، بازنمی گردد مگر آنکه خداوند پیروزی را با دستاش محقق می سازد‎.)

امام (ع) به عبدالله فرمود: درباره این حدیث چه مى‏گویى؟ گفت: راست است و شکى در آن نیست ولیکن على بعداً کافر شد (نعوذ بالله) امام فرمود: مادرت به ‏عزایت بنشیند بگو ببینم روزى که خدا على را دوست داشت مى‏دانست که اهل نهروان را خواهد کشت یا نه؟ اگر بگویى: نه کافر شده‏اى‎ .

گفت: مى‏دانست. فرمود: آیا او را بر این دوست مى‏داشت که به طاعت عمل کند یا به معصیت او؟ گفت: نه، عمل کند به طاعت او‎.

امام فرمود: پس برخیز در حالى که مغلوب شده‏اى. عبدالله برخاست و مى‏گفت‎: 

‎«‎حتى یتبین لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود من الفجر(بقره/187)، الله اعلم حیث یجعل رسالته(انعام/124‏‎)

تا رشته سپید صبح، از رشته سیاه (شب) برای شما آشکار گردد! و خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد‎!‎‏7‏‎

 

فضایل امام محمد باقرعلیه السلام

 اول، علم و دانش: در کشف الغمة از حافظ عبد العزیز بن اخضر جنابذى در کتابش موسوم به معالم العترة الطاهرة از حکم بن عتیبه نقل شده است که در مورد آیه ‏ان فى ذلک لایات للمتوسمین (8) گفت: «به خدا سوگند محمد بن على در ردیف همین هوشمندان است» .در صفحات بعد سخن ابو زرعه را نقل خواهیم کرد که ‏گفته است: به جان خودم ابو جعفر از بزرگ‏ترین دانشمندان است. 

ابو نعیم در حلیة الاولیاء نوشته است: مردى از ابن عمر درباره مسئله‏اى پرسش کرد.ابن عمر نتوانست او را پاسخ گوید.پس به سوى امام باقر (ع) اشاره کرد و به ‏پرسش کننده گفت : نزد این کودک برو و این مسئله را از او بپرس و جواب او را هم به من بازگوى.آن مرد به سوى امام باقر (ع) رفت و مشکل خود را مطرح ‏کرد.امام نیز پاسخ او را گفت.مرد به نزد ابن عمر بازگشت و وى را از جواب امام باقر (ع) آگاه کرد.آنگاه ابن عمر گفت: اینان اهل بیتى هستند که از همه علوم ‏آگاهى دارند. 

در حلیة الاولیاء آمده است: محمد بن احمد بن حسین از محمد بن عثمان بن ابى شیبه، از ابراهیم بن محمد بن ابى میمون، از ابو مالک جهنى، از عبد الله بن ‏عطاء، نقل کرده است که گفت: من هیچ یک از دانشمندان را ندیدم که نسبت به دانشمندى دیگر کم دانش‏تر باشند مگر نسبت به ابو جعفر.من حکم را مى‏دیدم ‏که در نزد او چون شاگردى مى‏کرد. 

شیخ مفید در کتاب ارشاد مى‏نویسد: شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از محمد بن قاسم شیبانى، از عبد الرحمن بن صالح ازدى، از ابو مالک جهنى، از عبد ‏الله بن عطاء مکى، روایت کرده است که گفت: هرگز دانشمندى را ندیدم که نسبت به دانشمندى دیگر آگاهیهایش کمتر باشد مگر نسبت به ابو جعفر محمد بن ‏على بن حسین.من حکم بن عتیبة را با آن آوازه‏اى که در میان پیروانش داشت مى‏دیدم که در مقابل آن حضرت چونان طفلى مى‏نمود که در برابر آموزگارش قرار ‏گرفته است. 

ابن جوزى در تذکرة الخواص، مى‏نویسد: عطاء مى‏گفت هیچ یک از دانشمندان را ندیدم که دامنه دانایى‏اش نسبت به دانشمندى دیگر کمتر باشد مگر نسبت به ابو ‏جعفر.من حکم را دیدم که در نزد آن حضرت چونان پرنده‏اى ناتوان بود.ابن جوزى مى‏گوید: «منظور وى از حکم همان حکم بن عتیبه بود که در روزگار خود ‏دانشمندى بزرگ به شمار مى‏آمد» . 

این سخن، چنان که ملاحظه گردید، از عطاء نقل شده و باز به همان گونه که شنیدید ابو نعیم اصفهانى و شیخ مفید آن را از عبد الله بن عطاء روایت ‏کرده‏اند.محمد بن طلحه نیز در کتاب مطالب السؤول، این روایت را به همین نحو نقل کرده است.البته در این باره ملقب شدن آن حضرت به لقب باقر العلم و ‏شهرت وى در میان خاص و عام و در هر عصر و زمان بدین لقب کفایت مى‏کند. 

ابن شهر آشوب در کتاب مناقب از محمد بن مسلم نقل کرده است که گفت: من سى هزار حدیث از آن حضرت پرسیدم.شیخ مفید نیز در کتاب اختصاص، به نقل ‏از جابر جعفى آورده است: ابو جعفر امام باقر (ع) هفتاد هزار حدیث برایم گفت که هرگز از کسى نشنیده بودم. 

شیخ مفید مى‏نویسد: از هیچ کدام از فرزندان امام حسن (ع) و امام حسین (ع) این اندازه از علم دین و آثار و سنت و علم قرآن و سیره و فنون ادب که از امام باقر ‏‏(ع) صادر شده، ظاهر نشده است. 

ما در صفحات آینده از بزرگان مسلمان از صحابه، تابعان و فقیهان و نویسندگان و بسیارى دیگر که از علم و دانش آن حضرت بهره‏مند گشته‏اند، یاد خواهیم ‏کرد.تحقیقا بسیارى از دانشمندان از آن حضرت کسب علم کرده و بدو اقتدا نموده بودند و گفتار آن حضرت را پیروى مى‏کردند و از فقه و دلایل روشنى بخش ‏حضرتش در توحید و فقه و کلام کمال استفاده را به عمل مى‏آوردند. 

 

گفتار آن حضرت درباره توحید 

بنابر نقل مدائنى، روزى یکى از اعراب بادیه به خدمت ابو جعفر محمد بن على آمد و از وى پرسید: آیا به هنگام عبادت خداوند هیچ او را دیده‏اى؟ امام پاسخ داد: ‏من چیزى را که ندیده باشم عبادت نمى‏کنم.اعرابى پرسید: چگونه او را دیده‏اى؟ فرمود: دیدگان نتوانند او را دید اما دلها با نور حقایق ایمان او را مى‏بینند.با حواس به ‏درک نمى‏آید و با مردمان قیاس نمى‏شود.با نشانه‏ها شناخته شود و با علامتها موصوف گردد.در کار خود هرگز ستم روا نمى‏دارد.او خداوندى است که جز او معبودى ‏نیست.اعرابى با شنیدن پاسخ امام باقر (ع) گفت: خداوند خود آگاه‏تر است که رسالتش را کجا قرار دهد. 

 

احتجاج آن حضرت با محمد بن منکدر از زاهدان یش و عابدان بلند آوازه عصر خویش 

شیخ مفید در ارشاد، نویسد: شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از یعقوب بن یزید از محمد بن ابى عمیر، از عبد الرحمن بن حجاج، از ابو عبد الله امام صادق ‏‏(ع) نقل کرده است که فرمود: محمد بن منکدر مى‏گفت: گمان نمى‏کردم کسى مانند على بن حسین، خلفى از خود باقى گذارد که فضل او را داشته باشد، تا اینکه ‏پسرش محمد بن على را دیدم. 

مى‏خواستم او را اندرزى گفته باشم اما او به من پند داد.ماجرا چنین بود که من به اطراف مدینه رفته بودم ساعت بسیار گرم مى‏بود.در آن هنگام با محمد بن على ‏مواجه شدم.او هیکل‏مند بود و به دو نفر از غلامانش تکیه داده بود.من با خودم گفتم: یکى از شیوخ قریش در این گرما و با این حال در طلب دنیا کوشش مى‏کند.به ‏خدا او را اندرز خواهم گفت.پس نزدیک او شدم و سلامش دادم او نیز در حالى که عرق مى‏ریخت با گشاده‏رویى جوابم گفت.به وى عرض کردم: خداوند کار ترا ‏اصلاح کناد! یکى از شیوخ قریش در این ساعت و با این حال براى دنیا کوشش مى‏کند! به راستى اگر مرگ فرا رسد و تو در این حال باشى چه مى‏کنى؟ او دستان ‏خود را از غلامانش برگرفت و به خود تکیه کرد و گفت: به خدا سوگند اگر مرگ من در این حالت فرا رسد مرگم فرا رسیده در حالى که من به طاعتى از طاعات ‏الهى مشغولم.در حقیقت من با این طاعت مى‏خواهم خود را از تو و از دیگران بى‏نیاز کنم.بلکه من هنگامى از مرگ باک دارم که از راه برسد در حالى که من ‏مشغول به یکى از معاصى الهى باشم. 

محمد بن مکندر گوید: گفتم: «خدا ترا رحمت کند! مى‏خواستم اندرزت گفته باشم اما تو به من اندرز دادى» . 

کلینى در کافى، مانند همین روایت را از على بن ابراهیم، از پدرش و محمد بن اسماعیل، از فضل بن شاذان و هم او، از ابن ابى عمیر، از عبد الرحمن بن حجاج، از ‏امام صادق (ع) نقل کرده‏اند. 

نگارنده: معناى سخن محمد بن منکدر که گفته بود: «مى‏خواستم اندرزت گفته باشم ولى تو به من اندرز دادى» این است که وى همچون طاووس یمانى و ابراهیم ‏ادهم و...از متصوفه بود و اوقات خود را به عبادت سپرى مى‏کرد و دست از کسب و کار شسته بود و بدین سبب خود را سربار مردم کرده بود.و بار زندگى خود را بر ‏دوش مردم نهاده بود او مى‏خواست امام باقر (ع) را نصیحت کند که مثلا شایسته نیست آن حضرت در آن گرماى روز به طلب دنیا برود.امام (ع) نیز بدو پاسخ ‏مى‏دهد که: بیرون آمدن وى براى یافتن رزق و روزى است تا احتیاج خود را از مردمان ببرد که این خود از برترین عبادات است.اندرزى که این سخن براى ابن ‏منکدر داشت این بود که وى در ترک کسب و کار و انداختن بار زندگیش بر دوش مردم و اشتغالش به عبادت راهى خطا در پیش گرفته است.به همین جهت بود ‏که ابن منکدر گفت: «مى‏خواستم اندرزت گفته باشم...»

بنابر همین اصل است که از صادقین (ع) دستور اشتغال به کسب و کار و نهى از افکندن بار زندگى بر دوش دیگران صادر شده است.از آنان همچنین روایت شده ‏است که اگر کسى به عبادت خداى پردازد و شخص دیگرى در پى کسب و کار روانه شود، عبادت این شخص اخیر بالاتر و برتر از آن دیگرى است.امام صادق (ع) ‏از پیامبر (ص) نقل کرده است که فرمود: «ملعون است ملعون است کسى که خود را سربار مردمان قرار دهد» . 9‏

 

عصر ظهور در کلام امام باقر علیه‏السلام ‏

این آگاهیها و اطلاع‏رسانی آن ستارگان هدایت موجب شده است که اهل ایمان و منتظران حکومت عدل حضرت مهدی علیه‏السلام بیش از پیش امیدوار و دلبسته ‏آن عصر گشته، نسلهای بعدی را نیز با این فرهنگ مأنوس کنند‎.‎

دلدادگان فرهنگ انتظار با همه مشکلات و گرفتاریهایی که دشمنان برایشان فراهم می‏آورند، هرگز امید به رسیدن آن روز دیدنی و لذتبخش را از دست نمی‏دهند، ‏بلکه شوق و عشقشان بیشتر می‏شود و زیر لب زمزمه می‏کنند‎:

چه خوش باشد که بعد از انتظاری     به امیدی رسد امیدواری ‏‎

سخن از خصوصیات انقلاب جهانی آن یار سفر کرده، زمانی شیرین‏تر می‏شود که امامان معصوم علیهم‏السلام ویژگیها و نشانه‏های عصر ظهور حضرت قائم آل ‏محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را برایمان توصیف کنند و بذر امید و آرزوی استقرار دولت کریمه امام زمان علیه‏السلام را در دلهای به انتظار نشسته‏مان شکوفا گردانند تا ‏رایحه دل‏انگیز دوران ظهور در روح و جسم انسانهایِ خسته از ظلم و ناعدالتی و فتنه و فساد، حیاتی تازه ببخشد‎.

اگر آن نائب رحمان ز درم بازآید   ***    عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید ‏‎

دارم امید خدایا که کنی تأخیری   ***   در اجل تا به سرم تاج سرم بازآید ‏‎

گر نثار قدم مهدی هادی نکنم   ***   گوهر جان به چه کار دگرم بازآید ‏‎

آن‏که فرق سر من خاک کف پای وی است   ***   پادشاهی کنم ار او به سرم بازآید ‏‎

کوس نو دولتی از بام سعادت بزنم   ***   گر ببینم که شه دین ز درم بازآید ‏‎

می‏روم در طلبش کوی به کو دشت به دشت   ***   شخصم ار باز نیاید خبرم بازآید ‏‎

‎«‎فیض» نومید مشو در غم هجران و منال   ***    شاید ار بشنود آه سحرم، بازآید ‏‎

 

منتظران مژده باد

امام باقر علیه‏السلام در گفتاری امیدآفرین و نشاط‏بخش به منتظران حقیقی آن حضرت مژده می‏دهد که ‏‎«‎یَأْتِی عَلَی النّاسِ زَمانٌ یَغِیبُ عَنْهُمْ اِمامُهُمْ فَیاطُوبی ‏لِلثّابِتِینَ عَلی اَمْرِنا فِی ذلِکَ الزَّمانِ اِنَّ اَدْنی ما یَکُونُ لَهُمْ مِنَ الثّوابِ اَنْ یُنادِیَهُمُ الْبارِی‏ءُ عَزَّ وَجَلَّ عِبادِی آمَنْتُمْ بِسِرّی وَصَدَّقْتُمْ بِغَیْبی فَأَبْشِرُوا بِحُسْنِ الثَّوابِ مِنّی؛(10) ‏بر مردم زمانی می‏آید که امامشان از منظر آنان غایب می‏شود. خوشا به حال آنان‏که در آن زمان در امر [ولایت] ما اهل بیت ثابت‏قدم و استوار بمانند! کمترین ‏پاداشی که به آنان می‏رسد، این است که خدای متعال خطابشان می‏کند و می‏فرماید: بندگان من! شما به حجت پنهان من ایمان آوردید و غیب مرا تصدیق کردید. ‏پس بر شما مژده باد که بهترین پاداش من در انتظارتان است‎.»

آن‏گاه امام باقر علیه‏السلام ادامه داد: «خداوند متعال به خاطر ارج‏گذاری از چنین منتظران راستینی به آنان می‏فرماید: شما مردان و زنان، بندگان حقیقی من هستید. ‏رفتار نیک و شایسته‏تان را می‏پذیرم و از کردار ناپسندتان عفو می‏کنم و به خاطر شما سایر گنهکاران را می‏آمرزم و بندگانم را به خاطر شما با باران رحمت خود ‏سیراب و از آنان بلا را دفع می‏کنم. ای عزیزترین بندگان من! اگر شما نبودید، عذاب دردناک خود را به مردم نافرمان نازل می‏کردم.»(11‏‎)

 

یاران وفادار

پیشوای پنجم علیه‏السلام در توصیف یاران حضرت مهدی علیه‏السلام که در زمان غیبت، خود را برای شرکت در قیام جهانی آن حضرت آماده می‏کنند، به ابو خالد ‏کابلی فرمود: «من به گروهی می‏نگرم که در آستانه ظهور از طرف مشرق زمین به پا می‏خیزند. آنان به دنبال طلب حق و ایجاد حکومت الهی تلاش می‏کنند. بارها ‏از متولیان حکومت اجراء حق را خواستار می‏شوند، امّا با بی‏اعتنایی مسئولین مواجه می‏شوند. وقتی که وضع را چنین ببینند، شمشیرهای خود را به دوش می‏نهند و ‏با اقتدار و قاطعیت تمام در انجام خواسته‏شان اصرار می‏ورزند تا اینکه سردمداران حکومت نمی‏پذیرند و آن حق طلبانِ ثابت قدم، ناگزیر به قیام و انقلاب می‏گردند و ‏کسی نمی‏تواند جلوگیرشان شود. این حق‏جویان وقتی که حکومت را به دست گرفتند، آن را به غیر از صاحب الامر علیه‏السلام به کس دیگری نمی‏سپارند. ‏کشته‏های اینها همه از شهیدان راه حق محسوب می‏شوند‎.»

در اینجا امام باقر علیه‏السلام به ابو خالد کابلی جمله‏ای زیبا فرمود که می‏تواند نصب العین همه منتظران لحظات ظهور باشد‎.

آن حضرت فرمود‎: «‎اَما اِنِّی لَوْ اَدْرَکْتُ ذلِکَ لاَءَسْتَبْقَیْتُ نَفْسی لِصاحِبِ هذَا الاْءَمْرِ؛(13 مطمئنا بدان! اگر من آن روزگاران را درک کنم، جانم را برای فداکاری در ‏رکاب حضرت صاحب الامر علیه‏السلام تقدیم می‏دارم‎.»

امام پنجم علیه‏السلام در مورد استقامت و استواری یاران حضرت مهدی علیه‏السلام به آیه‏ای از قرآن استناد کرد و در تفسیر آیه ‏‎«‎فَاِذا جاءَ وَعْدُ اُوْلهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمَ ‏عِبادا لَنا اُولی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَکانَ وَعْدا مَفْعُولاً‎»‎؛(14‏‎) «‎هنگامی که نخستین وعده فرا رسد، گروهی از بندگان پیکارجویِ خود را بر ضد شما ‏برمی‏انگیزیم [تا شما را سخت درهم کوبند و برای به دست آوردن مجرمان ‏‎[‎خانه‏ها را جستجو می‏کنند و این وعده‏ای است قطعی.» فرمود: «این بندگان پیکارجو و ‏مقاوم که به طرفداری از حق به پا می‏خیزند، همان حضرت قائم و یاران وفادار او هستند.»(15‏‎)

 

چشم به راه ظهور

از منظر امام باقر علیه‏السلام در عصر غیبت، چشم به راه ظهور حضرت مهدی علیه‏السلام بودن و انتظار حکومت آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را کشیدن از عبادات ‏شایسته و برتر محسوب می‏شود. آن گرامی به نقل از وجود مقدس رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «اَفْضَلُ الْعِبادَةِ انْتِظارُ الْفَرَجِ؛(16) انتظار [پیروزی و] فرج [آل ‏محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ] از برترین عبادات محسوب می‏شود‎.»

 

جهان در آستانه ظهور ‏

در آستانه ظهور حضرت مهدی علیه‏السلام اوضاع جهان به بدترین وضع خود می‏رسد و ظلم و ناعدالتی، تبعیض، تضییع حقوق دیگران به بدترین وضع خود تبدیل ‏شده و مردم از هر کس و حکومتی ناامید گردیده، به دنبال روزنه امید و ندای عدالتی می‏گردند که آنان را از آن منجلاب ستم و از چنگال زورمداران و مستکبران ‏نجات بخشد. مردم چنان از دست دروغگویان فتنه‏انگیز و فرصت طلب به تنگ می‏آیند که شب و روز آرزوی قیام منادی عدالت را در سر می‏پرورانند. حضرت امام ‏باقر علیه‏السلام فضای تاریک جهان قبل از ظهور را این‏گونه بیان می‏کند‎: «‎لا یَقُومُ الْقائِمُ اِلاّ عَلی خَوْفٍ شَدیدٍ مِنَ النّاسِ وَزَلازِلَ وَفِتْنَةٍ وَبَلاءٍ یُصیبُ النّاسَ وَطاعُونٍ ‏قَبْلَ ذلِکَ وَسَیْفٍ قاطِعٍ بَیْنَ الْعَرَبِ وَاخْتِلافٍ شَدیدٍ بَیْنَ النّاسِ وَتشْتیتٍ فی دینِهِمْ وَتَغْییرٍ فی حالِهِمْ حَتّی یَتَمَنَّی الْمُتَمَنّی الْمَوْتَ صَباحا وَمَساءً مِنْ عِظَمِ ما یَری مِنْ ‏کَلْبِ النّاسِ وَاَکْلِ بَعْضِهِمْ بَعْضا؛(17‏‎) ‎حضرت قائم علیه‏السلام قیام نمی‏کند، مگر در حال ترس شدید مردم و زلزله‏ها و فتنه و بلایی که بر مردم فرا رسد و قبل از ‏آن، گرفتار طاعون می‏شوند‎. ‎آن‏گاه شمشیر برنده میان اعراب حاکم می‏شود و اختلاف میان مردم و تفرقه در دین و دگرگونی احوالشان به اوج می‏رسد؛ به‏گونه‏ای که ‏هر کس بر اثر مشاهده درنده‏خویی و گزندگی‏ای که در میان برخی از مردم نسبت به بعضی دیگر به وجود می‏آید، صبح و شام آرزوی مرگ می‏کند.» امام آن‏گاه ‏افزود: «وقتی که یأس و ناامیدی تمام مردم را فرا گرفت و دیگر از هر جهت خود را در بن‏بست احساس کردند، امام غائب علیه‏السلام قیام می‏کند‎.»

اقتدار حضرت مهدی علیه‏السلام ‏

برای اجراء عدالت و گسترش مساوات در جامعه اسلامی لازم است که موانع عدالت را از میان برداشت و راه آن را هموار کرد؛ زیرا اصحاب زر و زور و تزویر و ‏کسانی که از درهم ریختگی جامعه در راه ترویج فساد و انحراف بهره می‏برند، هرگز از عدالت و برنامه‏های عادلانه راضی نخواهند بود و با توسل به هر شیوه‏ای در ‏مسیر احقاق حقوق مردم سنگ‏اندازی خواهند کرد. بنابراین، یکی از مهم‏ترین ویژگیهای زمامداران عادل قاطعیت و صلابت در مقابله با دشمنان داخلی و خارجی ‏است. امام زمان علیه‏السلام نیز با اقتدار کامل مخالفین اسلام و دشمنان عدالت را سرکوب خواهد کرد. امام باقر علیه‏السلام می‏فرماید: «لَیْسَ شَأْنُهُ اِلاّ بِالسَّیْفِ؛(18) ‏آن حضرت [در سرکوب دشمنان قسم خورده‏اش[ فقط شمشیر را می‏شناسد‎.»

او در قاطعیت همانند جدّش رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله عمل خواهد کرد و به خیانتکاران، کافران و عوامل داخلی دشمن اجازه هیچ‏گونه توطئه‏ای نخواهد داد‎. 

حضرت باقر علیه‏السلام درباره شباهت حضرت مهدی علیه‏السلام به پیامبران الهی مطالبی فرموده و درباره تشابه حضرت خاتم الاوصیاء به حضرت پیامبر اکرم ‏صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرموده است‎: «‎وَاَمّا مِنْ مُحَمَّدٍ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فَالْقِیامُ بِالسَّیْفِ وَتَبْیینُ آثارِهِ ثُمَّ یَضَعُ سَیْفَهُ عَلی عاتِقِهِ ثَمانِیَةَ اَشْهُرٍ فَلا یَزالُ یَقْتُلُ اَعْداءَ اللّهِ حَتّی ‏یَرْضَی اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ؛19 ‏‎) ‎و امّا [شباهت حضرت مهدی علیه‏السلام ] به پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله قیام با شمشیر است [که دشمنان لجوج را از میان برمی‏دارد] و ‏آثار آن حضرت را آشکار می‏کند. آن‏گاه هشت ماه به صورت مسلّح و آماده به سر می‏برد و همواره با دشمنان خدا مبارزه می‏کند تا اینکه خداوند راضی شود‎.»

 

بانوان در دولت مهدوی ‏

بدون تردید بانوانِ شایسته و متعهد در دولت آن حضرت جایگاه ارزشمندی دارند. نقش زن در آن زمان همانند زنان صدر اسلام، فراخور حال آنان و نسبت به ‏موقعیت ویژه‏شان خواهد بود؛ یعنی همان رسالتی که یک زن مسلمان طبق آیین اسلام به دوش گرفته است، در عصر ظهور نیز به آن پای‏بند خواهد بود. آنچه از ‏روایات برمی‏آید، آن است که عده‏ای از کارگزاران آن حضرت از بانوان ارجمند هستند‎. ‎جابر بن یزید جعفی از یاران نزدیک امام محمد باقر علیه‏السلام به نقل از آن ‏حضرت فرمود‎: «‎وَیَجِی‏ءُ وَاللّهِ ثَلاثُ مِائَةٍ وَبِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلاً فیهِمْ خَمْسُونَ امْرَأَةً یَجْتَمِعُونَ بِمَکَّةَ عَلی غَیْرِ میعادٍ؛(20) به خدا سوگند! 313 نفر یاران مهدی ‏علیه‏السلام می‏آیند که پنجاه نفر از آنان زن می‏باشند و بدون هیچ‏گونه وعده قبلی در شهر مکه گرد هم جمع می‏شوند‎.»

روایت دیگری در این زمینه از ام سلمه، همسر رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از طریق اهل سنت نقل شده است که پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در آن گفتار با اشاره ‏به عصر ظهور و اجتماع یاران حضرت مهدی علیه‏السلام در اطراف آن حضرت می‏فرماید‎: «‎یَعُوذُ عائِذٌ فِی الْحَرَمِ فَیَجْتَمِعُ النّاسُ اِلَیْهِ کَالطَیْرِ الْوارِدِ الْمُتَفَرِّقَةِ حَتّی ‏یَجْتَمِعَ اِلَیْهِ ثَلاثُ مِائَةٍ وَاَرْبَعَةَ عَشَرَ رَجُلاً فِیهِ نِسْوَةٌ‎...‎؛ [در زمان ظهور‎[ ‎پناه‏خواهی به حرم خداوند در مکه پناهنده می‏شود. مردم همانند کبوتران از هر سو به جانب ‏ا و رو می‏آورند تا اینکه سیصد و چهارده نفر که عده‏ای از آنان زن هستند، دور او را می‏گیرند.» و ادامه داد: «و از همان‏جا خروج می‏کنند و بر تمام ستمگران و ‏اعوان و انصارشان پیروز می‏گردند و عدل را آن‏چنان در روی زمین برقرار می‏سازند که زندگان آرزو می‏کنند که ای کاش مرده‏هایشان نیز از طعم آن عدالت ‏می‏چشیدند!»(21‏‎)

مخالفین دولت مهدوی ‏

سران جبهه باطل معمولاً افرادی خودخواه، متکبر، صاحب صفات ناپسند انسانی هستند که در مقابل حق خودنمایی می‏کنند. آنان چنان در منجلاب فساد و گناه ‏غوطه‏ورند که انسانهای حق‏طلب و جلوه‏های فضیلت را خطرناک‏ترین دشمنان خویش قلمداد می‏کنند. به همین جهت، تمام تلاشهای خود را برای نابودی آیین حق ‏و رهبران الهی به کار می‏گیرند. امّا خداوند طبق سنت پایدار خود همواره حق را پیروز گردانیده و دشمنانش را مأیوس و مغلوب کرده است‎.

قرآن می‏فرماید‎: «‎یُرِیدُونَ أَن یُطْفِئُواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَ هِهِمْ وَیَأْبَی اللَّهُ إِلآَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَـفِرُونَ‎ »‎؛(22‏‎) «[‎مخالفین حق [می‏خواهند نور خدا را با دهانهای ‏خود خاموش کنند، ولی خدا جز این نمی‏خواهد که نورش را کامل کند؛ هر چند کافران را خوش نیاید‎.»

در عصر ظهور، تلاشهای زیادی صورت می‏گیرد تا از استقرار حکومت قائم آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله جلوگیری شود، امّا آن حضرت به لطف و مدد الهی، تمام موانع ‏را از میان برمی‏دارد. سفیانی یکی از دشمنان سرسخت حضرت مهدی علیه‏السلام است‎. 

امیر مؤمنان علی علیه‏السلام در مورد جنایات وی به کوفیان فرمود: «بدا به حال کوفه! سفیانی چه جنایاتی در آنجا انجام می‏دهد‎! ‎به حریم شما تجاوز می‏کند، ‏کودکان را سر می‏برد و ناموس شما را هتک می‏کند.»(23‏‎)

امام باقر علیه‏السلام درباره ویژگیهای این دشمن سرسخت حضرت مهدی علیه‏السلام فرمود: «اگر سفیانی را مشاهده کنی، در واقع پلیدترین مردم را دیده‏ای. وی ‏دارای رنگی بور و سرخ و کبود است. هرگز سر به بندگی خدا فرو نیاورده و مکه و مدینه را ندیده است.»(24‏‎)

امام باقر علیه‏السلام می‏فرماید: «گویا من سفیانی (سرکرده دشمنان حضرت امام عصر علیه‏السلام ) را می‏بینم که در زمینهای سرسبز شما در کوفه اقامت گزیده، ندا ‏می‏دهد که هر کس سر یک تن از شیعیان علی علیه‏السلام را بیاورد، هزار درهم پاداش اوست. در این هنگام، همسایه به همسایه دیگر حمله می‏کند و می‏گوید: این ‏شخص از شیعیان است. او را می‏کشد و هزار درهم جایزه می‏گیرد.»(25‏‎)

شیصبانی نیز یکی دیگر از سران جبهه باطل در عصر ظهور است‎. ‎او از دشمنان کینه‏توز اهل بیت علیهم‏السلام و حضرت مهدی علیه‏السلام می‏باشد. ریشه‏اش به ‏بنی‏عباس می‏رسد و شخصی بدکردار، شیطان صفت و گمنام است. امام باقر علیه‏السلام به جابر جعفی فرمود: «سفیانی خروج نمی‏کند، مگر آنکه قبل از او ‏شیصبانی در سرزمین عراق خروج می‏کند. او همانند جوشیدن آب از زمین، یکباره پیدا می‏شود و فرستادگان شما را به قتل می‏رساند. بعد از آن در انتظار خروج ‏سفیانی و ظهور قائم علیه‏السلام باشید.»(26‏‎)

دجّال نیز فتنه‏گری کذّاب و فریبنده است که موجی از آشوب و فتنه به پا می‏کند و بسیاری را با دسیسه‏های شیطانی‏اش می‏فریبد. چشم راست او ناپیداست و نام ‏اصلی‏اش صیف بن عائد است. او ادّعای خدایی می‏کند. در سحر و جادو، زبردست و در فریب مردم، مهارت عجیبی دارد. شیطان صفتان به اطراف او گرد می‏آیند‎.

امّا طبق مشیت الهی و سنت تغییرناپذیرش همچنان که در طول تاریخ همواره به اثبات رسیده است، اهل باطل همچون کف روی آب نابود شدنی هستند و حضرت ‏مهدی علیه‏السلام نیز با غلبه بر سران کفر و فتنه و نفاق طومار زندگانی دشمنان فضیلت و کمال را درهم می‏پیچد و بساط عدل و داد و انسانیت را در روی زمین ‏می‏گسترد‎.

 

پی نوشت ها:

‏1‏‎ - ‎الصّواعق المحرقة، ص 201‏‎

‏2‏‎ - ‎حلیة الاولیاء، ج 3، ص 186؛ ارشاد مفید، ص 280، به نقل از بحارالانوار، ج ‏‎46‎، ص 286 و تذکرة الخواصّ، ص 337 و البدایة والنّهایة «ابن کثیر»، ج 9، ص ‏‎311‎، به نقل از سیره‏ی پیشوایان، ص 308‏‎

‏3- البیان و التّبیین، ج 1، ص 84، نقل از بحارالانوار، ج 46، ص 289‏‎.

‏4‏‎- ‎بحارالانوار، ج 46، ص 357‏‎

‏5‏‎- ‎همان، ص 258‏‎.

‏6‏‎]‎ـ تفسیر فخر رازی، ج 32، ص 124‏‎.‎

‏7- روضه کافى: ص 349 حدیث پانصد و چهل و هشت، مناقب. ج 4 ص 201 باختصار

‏8-  حجر/75: و در این (عذاب) هوشمندان را عبرت و بصیرت بسیار است.‏

‏9- سیره معصومان، ج 5، ص 18، سید محسن امین، ترجمه: على حجتى کرمانى

‏10 ‏‎ ‎کمال الدین، ج 1، ص 330‏‎.

‏11‏‎. ‎همان‎.

‏12‏‎. ‎غیبت نعمانی، ص 273‏‎.

‏13‏‎. ‎اسراء / 5‏‎.

‏14‏‎. ‎تفسیر عیاشی، ج 2، ص 281‏‎.

‏15‏‎. ‎بحارالانوار، ج 52، ص 125‏‎.

‏16‏‎. ‎همان، ص 230‏‎.

‏17‏‎. ‎همان، ص 354‏‎.

‏18‏‎. ‎کمال الدین، ص 329‏‎.

‏19‏‎. ‎بحار الانوار، ج 52، ص 222‏‎.

‏20‏‎. ‎معجم احادیث المهدی علیه‏السلام ، ج 1، ص 501؛ المعجم الاوسط، ج 5، ص 334‏‎.

‏21‏‎. ‎توبه / 32‏‎.

‏22‏‎. ‎یوم الخلاص، ص 93‏‎.

‏23‏‎. ‎بحارالانوار، ج 52، ص 354‏‎.

‏24‏‎. ‎بحار الانوار، ج 52، ص 215‏‎.

‏25‏‎. ‎غیبت نعمانی، ص 302‏‎

مهدی رحمانی کارشناس قرآن اداره تبلیغات اسلامی شهرستان جم- بوشهر

برای مشاهدۀ منبع این مطلب اینجا کلیک نمایید.

مهدی رحمانی کارشناس قرآن اداره تبلیغات اسلامی شهرستان جم- بوشهر  

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد