این مقاله، پس از تعریف اصل و بیان ضرورت آن در مباحث تعلیم و تربیت، به ویژگی های حاکم بر اصول تربیتی می پردازد، و سپس اصولی از قبیل: خدامحوری، تعبدمداری، متربی محوری، زندگی محوری، فردمحوری، عمل گرایی، اخلاق مداری، سعی محوری، اعتدال گرایی، محبت محوری، نظارت مداری، خوف و رجا، مرگ اندیشی، آخرت اندیشی و آرمان گرایی را مورد بررسی قرار می دهد و در پایان به دست آوردهای تربیتی این اصول می پردازد.
وجود اصول و قواعد کلّی در مناسبات انسانی و مرجعیت آن برای تفسیر رفتارها آن چنان آشکار است که غالباً نیازی به بیان تشریحی آن وجود ندارد. بدیهی است که هیچ کنش و واکنش انسانی نمی تواند در خلأ و بدون ضابطه ای مشخص آغاز، و بی هدف پایان پذیرد. رفتارهای یکسان زیادی می توان یافت که خاستگاه واحدی ندارند؛ به منظور متفاوتی انجام می شوند و احتمالاً نتایج مختلفی نیز به بار می آورند.
6- اصل توازن امور ثابت و امور متغیر
انسانها از اینکه در انسانیت واحد و مشترک هستند، برخی نیازهای ثابت و مشترک دارند و چون وضع حاکم بر زندگیشان فرق می کند، دائماً در حال تغییر هستند. از طرفی هرکدام از نیازهای ثابت و متغیر در زندگی انسان جایگاه خاص خود را دارد و باید مورد توجه قرار گیرد. در تعلیم و تربیت نیز باید در همه عناصر اصلی تربیت بین امور ثابت و متغیر توازن وجود داشته باشد؛ به عنوان مثال دانستن «حقیقت امور» یک نیاز ثابت است. همه انسانها در طول تاریخ دنبال حقیقت بوده اند
............................... ص 112 .....................................
تذکر: این مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به دو بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی شماست و لینک بخش دوم در انتهای صفحه ارائه گردیده است.
چکیده
هریک از نظامهای تربیتی اهداف خاصی را مدنظر دارند و همه فعالیتهای خود را برای تحقق آنها مصروف می دارند. در تربیت اسلامی، هدف اساسی و غایی تربیت، الهی شدن آدمی است. برای رسیدن به این هدف ، استعدادهای عالی انسان که در خلقت او قرار داده شده است باید رشد کند و فعلیت یابد. علامه شهید مرتضی مطهری که در خصوص تربیت انسان نیز دیدگاه هایی دارد با الهام از مکتب تربیتی اسلام معتقد است:«تربیت، پرورش استعدادهای درونی و به فعلیت درآوردن آنها است.» با مطالعه آثار ایشان اصول و قواعدی می توان استنباط کرد که رعایت آنها رسیدن به اهداف تربیت اسلامی را ممکن می سازد. اصولی که در این مقاله مورد بحث قرار می گیرد عبارت است از:هماهنگی با فطرت، اعتدال، جامعیت، تأمین نیازهای واقعی، تأکید بر تربیت کودکی، توازن امور ثابت و متغیر، هدایت خواهی، حکمت جویی، بهره گیری از اراده، تلازم علم و عقل، انسانیت دوستی، جذب و دفع، پیوند تربیت
با معنویت.
چکیده:
تولید و اشاعه دانش و نقد آن، کارکردی است که عمدتاً از مؤسسات
آموزش عالی، انتظار می رود. در سالهای قبل و خصوصاً در دهه های میانی قرن
گذشته، مسائل و مشکلات آموزش عالی، عمدتاً درونی بوده و براساس همین بینش،
کمتر به چالشهایی که مرتبط با عوامل بیرونی سازمانها است، پرداخته شده.
فضای فیزیکی، آزمون ورودی، امکانات رفاهی برای دانشجویان و ... عمدتاً از
مسائل درون سازمانی هستند.
با پیشرفت فنآوری خصوصاً فنآوری اطلاعات و ارتباطات، دانشگاه ها در
تعامل بیشتری با محیط پیرامون خود قرار گرفته اند. لذا، بر همین اساس ضرورت
دارد با رویکردی چالش محور به آموزش عالی نگریسته شود. نحوه و چگونگی
اشتغال دانش آموختگان، روند تغییرات جمعیتی نظام های حکومتی و بینش های
سیاسی، پدیده فرار مغزها و ... از جمله چالشهایی هستند که نظام آموزش عالی
در دوران معاصر با آنها در کشاکش است. امروزه دانشگاه با توجه به اوضاع
جهانی یعنی وضعیت علمی، فناورانه، اقتصادی و وضعیت بین المللی با چالش های
بزرگی مواجه است. شناخت این چالش ها به ما کمک می کند تا بتوانیم خودمان را
برای رسیدن به توسعه آماده کنیم. در این مقاله به برخی از مهمترین
چالشهای آموزش عالی در ایران به صورت مختصر اشاره می کنیم.