«ن وَالقَلَمِ»

«ن وَالقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ» «سوگند به قلم و آنچه می‏نویسند.»، اطلاعاتی در باب علم تعلیم و تربیت در اسلام، ایران و جهان

«ن وَالقَلَمِ»

«ن وَالقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ» «سوگند به قلم و آنچه می‏نویسند.»، اطلاعاتی در باب علم تعلیم و تربیت در اسلام، ایران و جهان

تدابیر امام حسن عسگری(ع) برای تداوم نظام ولایت

 آنچه درپی می آید بررسی اجمالی برخی از اقدامات امام حسن عسکری(ع(برای تداوم نظام امامت است که تقدیم خوانندگان عزیز می گردد .

مدت کوتاه حیات امام حسن عسکری(ع) به سه دوره تقسیم می گردد؛ تا چهار سال و چندماهگی و به قولی تا ۱۳ سالگی از عمر شریفش را در مدینه به سر برد. تا ۲۳ سالگی به اتفاق پدر بزرگوارش در سامرا می زیست و تا ۲۹ سالگی یعنی ۶ سال و اندی پس از شهادت امام دهم(ع) درسامرا ولایت بر امور و پیشوایی شیعیان را برعهده داشت.

حضرت امام حسن عسکری(ع) در یکی از پرتلاطم ترین ادوار تاریخ اسلام یعنی زمان حکومت خلفای عباسی دیده به جهان گشود و رهبری و هدایت جامعه اسلامی را برعهده گرفت. امام حسن عسکری(ع) درطی دوران عمر کوتاه خویش با سه نفر از خلفای عباسی معاصر بود که به ترتیب یک سال با خلافت معتز، یک سال با خلافت مهتدی و چهارسال با خلافت معتمد. این شش سال دقیقا مصادف بود با دوران امامت آن امام همام.

 ●شرایط بحرانی دوران امامت حضرت عسکری(ع)

در شرایط بحرانی و حساس آن دوران، حضرت امام هادی(ع) با درک ژرف و الهی خویش به صورت کتبی و شفاهی، شیعیان عصر خود را به پیروی و حمایت همه جانبه از فرزند گرامی خویش فرامی خواند، تا امت پس از شهادت قریب الوقوع ایشان دچار تفرقه، تشتت و گمراهی نشوند.

اهمیت این موضوع تا بدان پایه است که احادیث مربوط به جانشینی امام حسن عسکری(ع) بسیار متعدد و متواتر است.
هشتم ربیع الاول، شهادت آخرین نفر از سلسله پیشوایانی است که همگی پیش از امامت حضرت مهدی(عج) به شهادت رسیده اند و قطعا در این ۲۶۰ سال، فشارهای وارده بر ائمه اطهار(ع) روز به روز افزایش یافته و دوران امام حسن عسکری(ع) اوج این فشارها بوده است، چرا که پس از ایشان به اراده خداوند متعال آخرین نفر از سلسله هدایت بشری جهت محفوظ ماندن از تعدی ظالمانی که شهواتشان امیر سرزمین وجودشان بوده، از دیده ها پنهان شده و خورشید فروزان هدایت، پشت ابر رفته است. همین مسئله، دلالت بر اهمیت بررسی شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه اسلامی، در زمان امام حسن عسکری(ع) دارد، چرا که در زمان ایشان، فشارهای واردشده بر جریان حق به سمتی پیش رفت که به غیبت حضرت مهدی(عج) منجر شد.

امام عسکری(ع) در سن ۲۲ سالگی و مانند دیگر ائمه پس از امام رضا(ع) که در سنین جوانی به امامت رسیدند، به امامت رسیده و از همان ابتدای دوران امامت، به دستور معتز عباسی خلیفه وقت در محله «عسکر» در شهر سامرا، به اجبار سکونت یافتند و تمام دوران امامتشان را تحت مراقبت شدید سیستم امنیتی و نظامی عباسیان بودند. به طوری که حضرت امام عسکری(ع) حتی نتوانستند جهت مشرف شدن به زیارت خانه کعبه، از محل اقامتشان خارج شوند، لذا ایشان تنها امام شیعیان هستند که در طول دوران حیات مبارکشان نتوانستند به حج مشرف شوند.

 

● تدابیر خاص امام عسکری (ع)

اهمیت تلاش برای تداوم نظام امامت در بستر صحیح خود و به دوراز جریان های انحرافی و سپردن این مسئولیت به امام بعدی در مقطع زمانی امام حسن عسکری(ع) دو چندان شده بود و طبعا تدابیر خاص امام (ع) را می طلبید که در ذیل به چند مورد از چاره اندیشی های مدبرانه امام (ع) در این خصوص اشاره می کنیم.


  ادامه مطلب ...

نگاهی گذرا به زندگانی امام باقر(ع)

 

مادر او حضرت فاطمه دختر امام حسن مجتبی (ع) است که مکنی به ام عبد‌الله یا ام‌ الحسن بود و با این ترتیب آن حضرت هم از جانب مادر و هم از جانب پدر فاطمی و علوی بوده است، لقب ایشان به دلیل دانش بیکران باقر یا باقر العلوم بوده است …

صدوق و طوسی در امالی خود روایت کرده‌ که رسول‌الله (ص) آن حضرت را باقر نامید و به جابر‌بن عبد‌الله انصاری فرمودند: « ای جابر زمان یکی از اولاد مرا که از فرزندان حسین است درک خواهی کرد، او هم نام من است و علم را با مهارت بسط میدهد و میشکافد، وقتی او را دیدی سلام مرا به او برسان».

 

*شخصیت اخلاقی:

در گفتار راستگو ترین و در دیدار گشاده رو ترین و در بذل جان در راه خدا بخشنده ترین و در اخلاق متواضع ترین مردمان بود.

از خوف خدا بسیار میگریست و هنگام مشکلات اهل بیت را جمع میکرد و با هم به ذکر و استغفار میپرداختند. قسمت عمده درآمد خود را در راه خدا انفاق می فرمود و خود مانند غلامانش در مزرعه کار می‌کرد.

در زهد و فضل و تقوی و آشنایی با رموز قرآن و سنت و تفسیر و احکام شرع سرآمد همگان بود …

علی بن عیسی اربلی در کتاب کشف الغمه و انب طلحه در مطالب السوول و سبط ابن جوزی در تذکره الائمه و سایر محدثین اهل سنت از عبد‌الله بن عطاء مکی روایت کرده‌اند که گفته است: علماء را نزد هیچکس حقیر تر از آن ندیدم که در محضر ابو جعفر محمد بن علی دیدم …

امام محمد باقر (ع) در مورد نمونه‌ای از اخلاق امام باقر روایت است که مردى از اهل شام در مدینه ساکن بود و به خانه ‏امام بسیار مى‏آمد و به آن گرامى مى‌‏گفت: «...در روى زمین بغض و کینه‌ا‏ى کسى را بیش از تو در دل ندارم و با هیچکس بیش از تو و خاندانت دشمن نیستم! و عقیده‌‏ام آنست که اطاعت‏ خدا و پیامبر و امیر مؤمنان در دشمنى با توست، اگر مى‌‏بینى به خانه تو رفت و آمد دارم بدان جهت است که تو مردى سخنور و ادیب و خوش بیان هستى!» در عین حال امام علیه السلام با او مدارا مى‌‌فرمود و به نرمى سخن مى‌‏گفت.

چندى بر نیامد که شامى بیمار شد و مرگ را رویا روى خویش دید و از زندگى نومید شد، پس وصیت کرد که چون در گذرد ابو جعفر «امام باقر» بر او نماز گزارد.

شب به نیمه رسید و بستگانش او را تمام شده یافتند، بامداد وصى او به مسجد آمد و امام باقر علیه السلام را دید که نماز صبح به پایان برده و به تعقیب نشسته است، و آن گرامى همواره چنین بود که پس از نماز به ذکر و تعقیب مى‌‏پرداخت؛ عرض کرد: آن مرد شامى به دیگر سراى شتافته و خود چنین خواسته که شما بر او نماز گزارید.

فرمود: او نمرده است... شتاب مکنید تا من بیایم.

پس برخاست و وضو و طهارت را تجدید فرمود و دو رکعت نماز خواند و دست‌ها را به دعا برداشت، سپس به سجده رفت و همچنان تا بر آمدن آفتاب، در سجده ماند، آنگاه به خانه‏ شامى آمد و بر بالین او نشست و او را صدا زد و او پاسخ داد، امام او را برنشانید و پشتش را به دیوار تکیه داد و شربتى طلبید و به کام او ریخت و به بستگانش فرمود غذاهاى سرد به او بدهند و خود بازگشت.

دیرى بر نیامد که شامى شفا یافت و به نزد امام آمد و عرض کرد: «گواهى مى‌‏دهم که تو حجت ‏خدا بر مردمانى.»

 

*اصحاب امام باقر (ع)

آوازه علوم و دانش امام باقر (ع) چنان اطراف و اکناف پیچیده بود که ملقّب به باقرالعلوم; یعنى شکافنده دانش ها گردید. در مکتب امام ابوجعفر باقر العلوم -که درود فرشتگان بر او - شاگردانى نمونه و ممتاز پرورش یافتند که اینک به نام برخى از آنان اشاره مى ‏شود:

1- ابان بن تغلب: او محضر سه امام - امام زین العابدین، امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهم السلام - را درک نمود .

ابان از شخصیت‌های علمی عصر خود بود و در تفسیر، حدیث، فقه، قرائت و لغت تسلط بسیاری داشت.

والایی دانش ابان چنان بود که امام باقر علیه السلام به او فرمود: در مسجد مدینه بنشین و به رای مردم فتوا بده، زیرا دوست دارم، مردم فردی چون تو را در میان شیعیان ما ببینند.

   ادامه مطلب ...

وحدت اسلامی در کلام امام رضا (ع)

 

  بررسی اندیشه های سیاسی امام رضا(ع)از آن جهت مهم است که علاوه بر رفع شبهات تاریخی، خط و مشی سیاسی امامان پیش از ایشان را نیز معلوم می سازد. تأسی به این سیره و اندیشه می تواند مسلمانان جهان امروز را در برابر سلطه بیگانه مصون و رهنمون گردد.

وحدت
امامان معصوم «اسلام تجسم یافته»اند و اصولاً در تفکر اسلامی، امام، «انسان مطلوب» خداست. امام، ترازوی ارزیابی انسانها و میزان اندیشه، و اخلاق و رفتار آدمی است. اندیشه ها، آرمانها، اخلاق و برنامه ها و رفتار امامان اهل بیت(ع)سراسر ارزشی، حجت، راهگشا، کارساز، «حق» و بهترین گزینه برای اقتباس و اقتدا در زندگی فردی و اجتماعی است و انسان بدون شناخت و معرفت و اطاعت و بیعت آنان به کمال عرفانی و بهشت الهی نمی رسد. سیره و سخن امام هشتم در زمینه فریضه اتحاد اسلامی، که می تواند محور گرفتن حق را تسریع بخشد، یکی از این محورهاست.
حضرت رضا(ع)مومن را برپایه مدارا با مردم و صبوری بر مصائب تعریف می کند.
بدون تردید از مهمترین عوامل اصطکاک ها و اختلافهای اجتماعی آن است که برخی، رازداری لازم را نداریم. برخی، اصل مدارا و همگامی با مردم در موارد لازم را رعایت نمی کنیم و برخی، در برابر فشارها و تنگناهای اجتماعی و اقتصادی شکیبایی و صبوری نشان نمی دهیم.
آیا بسیاری از اختلاف های اجتماعی، مولود همین بگومگوهای زیادی نیست؟ این گونه رفتار اجتماعی در نگاه رضوی(ع) کاری منفور و مبغوض الهی و موجب سقوط اخلاقی و دوری از یکدیگر است.
عقل و ایمان، دو عامل بزرگ «اتحاد و برادری» است. درگیری ها، نزاعها، و اختلافهای اجتماعی مولود فاصله گرفتن بشر از عقل و ایمان است. در آموزه های رضوی، نکات ارزشمندی در زمینه عقل و ایمان و مبانی اتحاد اسلامی و اخلاق برادری وجود دارد.
روایتی از امام رضا(ع)درباره ویژگی های خردمندان و نشانه های خردورزی تصریح می کند: نگاه به جامعه از روی حسن ظن و اعتماد، زمینه دوستی، همکاری و اتحاد و برادری را فراهم می آورد. زیربنای فکری اتحاد اسلامی این گونه اندیشه ها و بینش های معنوی و اخلاقی است. امام رضا(ع)به جای آنکه دوست و دشمن را همیشه در بیرون زندگی فرد جستجو کند، نسبت به دوست و دشمن درونی هشدار می دهد و تأکید می کند که: « دوست هر کس، عقل او و دشمنش جهل و نادانی اوست.»
وقتی شخصی از امام رضا(ع)در مورد برترین بندگان خدا می پرسد: آن بزرگوار می فرمایند: برترین بندگان الهی آنهایند که وقتی رفتار نیکی داشته باشند، خوشحال گردند، و اگر کار بدی انجام دهند، استغفار کنند. وقتی به آنان نعمتی برسد، شکرگزار باشند و اگر با بلایی مواجه شدند، صبوری ورزند، و اگر خشمگین شدند، عفو کنند.
اصلاح «جهان بینی» و «اخلاق معاشرت» مهمترین نقش در ایجاد و اتحاد امت اسلامی دارد. امام هشتم، سخنان ارزشمند و گامهای بلندی در این دو موضوع دارند.

ترسیم مسیر سعادت اجتماعی
برای رسیدن به نقطه تعالی و رشدی که جامعه اسلامی را به این مرحله از اتحاد و انسجام نزدیک می سازد، یک اصل مهم و اساسی، می تواند کمک بسیاری به این مسأله نماید. ولایت، نقطه عطفی است که تمسک به آن زمینه این از هم گسیختگی را از بین برده و موجبات اتحاد و یکپارچگی امت اسلامی را فراهم می سازد.
با اشاره به حدیث سلسلة الذهب و اهتمام حضرت رضا(ع)به مسأله وحدت امت اسلامی می گوید: امام رضا(ع)در سفر تاریخی خود به نیشابور ضمن توجه به مسایل اعتقادی مردم و اشاره مستقیم به مسأله توحید برای دستیابی به امنیت روانی و داخل شدن در حریم امن الهی به ولایت به عنوان شرط ورود به دژ امن الهی اشاره می کند.
این درحالی است که حضرت رضا(ع)در آن سفر تحت شرایط سخت امنیتی و با عدم رضایت و به دستور حاکم وقت به بیان این سخنان ارزشمند پرداختند. این نشان دهنده عمق این حدیث شریف و نکات ارزنده ای است که امام در لوای این حدیث مد نظر داشتند. اشاره به مسأله ولایت یعنی ترسیم خط و سیر سعادت اجتماعی و حضرت رضا(ع)با گره زدن توحید و امامت، علاوه بر اینکه بر هر گونه حرکتهای انحرافی خط بطلان کشیدند، راهکار مهمی برای آینده جهان اسلام ترسیم نمودند تا در هنگامه اختلاف و افتراق بر گرد کسانی جمع شوند که حضورشان در کنار توحید معنا یافته و ولایتشان شرط پذیرفتن توحید است. این حرکت راهبردی امام در طول تاریخ، شیعه را بیمه کرد و جهان اسلام را به سوی بهره مندی از آیات و دستورات الهی در هنگام سرگشتگی رهنمون ساخت.
  ادامه مطلب ...

امام حسن مجتبی (ع)؛ کریم آل کساء

 

امام‌ حسن‌ (علیه السّلام) اولین فرزند امیر مؤمنان‌ على‌ (ع) و فاطمه‌زهرا (س) است‌ که در شب‌ نیمه‌ ماه‌ رمضان‌ سال‌ سوم‌ هجری‌ در مدینه‌ متولد شد.

رسول‌ مکرم‌ اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بلا فاصله‌ پس‌ از ولادتش‌، او را گرفت‌ و در گوش‌ چپش‌ اقامه‌ گفت‌،  براى‌ او بار گوسفندى‌ قربانى‌ کرد، سرش‌ را تراشید ، هموزن‌ موى‌ سرش‌ ، نقره‌ به‌ مستمندان‌ داد. و از آن‌ زمان بود که آیین‌ عقیقه‌ و صدقه‌ دادن‌ به‌ هموزن‌ موى‌ سر نوزاد سنت‌ شد. پیامبر اسلام (ص) این‌ نوزاد را « حسن‌ » نامید ، نامی که در جاهلیت‌ سابقه‌ نداشت ‌و کنیه‌ او را ابومحمد نهاد که تنها کنیه‌ اوست‌.

لقب‌ هاى‌ ایشان، سبط، سید، زکى‌، و از همه معروفتر «مجتبى» است.

امام‌ حسن‌ هفت‌ سال‌ از زمان‌ جد بزرگوارش‌ را درک‌ نمود و و پس‌ از رحلت‌ پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که‌ با رحلت‌ حضرت‌ فاطمه‌ دو ماه‌ یا سه‌ ماه‌ بیشتر فاصله‌ نداشت‌، تحت‌ تربیت‌ پدر بزرگوارش قرار گرفت‌.

پس‌ از شهادت‌ امام علی (ع)،  به‌ امر خدا و طبق‌ وصیت‌ آن‌ حضرت‌، به‌ امامت‌ رسید و حدود شش‌ ماه‌ به‌ اداره‌ امور مسلمین‌ پرداخت‌. در این‌ مدت‌ کوتاه، معاویه‌ ،‌ دشمن‌ سرسخت‌ على بن ابیطالب‌ (علیه السّلام) و خاندان‌ او که سالها به‌ طمع‌ خلافت‌ جنگیده‌ بود و با هدف آزار و اذیت امام و شیعیان به انواع دسیسه ها و فتنه ها متوسل شد و به عراق ، مقر خلافت امام حسن (ع) لشکر کشید.

 

ابعاد شخصیت امام مجتبی (ع)

 دامنه شخصیت بی نظیر سبط اکبر پیامبر (ص) بسیار گسترده است و آثار و نشانه های آن را در تمام کتب حدیث، تراجم، سیره، تاریخ و مناقب به وفور می توان مشاهده و مطالعه کرد.

از جمله ابعاد برجسته زندگانی و سیره سرور جوانان بهشت می توان به تواضع و فروتنی، حسن خلق، احترام متقابل و کمک و اکرام بینوایان و نیازمندان اشاره کرد. ایشان بازویی علمی و نیرویی بسیار کارآمد برای حکومت علوی و شخص امیرمومنان (ع) بوده است.

امام حسن (ع) از جمله کسانی بود که همواره از حریم رهبری دفاع می کرد . نه تنها در جنگ های جمل، صفین و نهروان فعالانه شرکت داشت، بلکه در بسیج نیروها از کوفه برای مقابله با فتنه طلحه و زبیر، گام های بسیار موثری برداشت.

امام حسن در نگاه پیامبر

 پیامبر بزرگوار اسلام از همان سنین کودکی از امام مجتبی (ع) به عظمت و بزرگی یاد می کرد. بی تردید این برخوردهای محترمانه و محبت آمیز ، نشانگر این بود که آن حضرت می خواست شخصیت والای امام را بیش از پیش، به مسلمانان معرفی کند.

 حذیفه گوید: روزی صحابه رسول خدا (ص) گرد پیامبر جمع شده بودند که حسن در خردسالی با وقار خاصی به جمع آنان پیوست. پیامبر با نگاه طولانی که بر او داشت، همه را مخاطب قرار داد و فرمود: «آگاه باشید که همانا او - حسن- بعد از من راهنما و هدایتگر شما خواهد بود. او تحفه ای است از خداوند جهان برای من ، از من خبر خواهد داد و مردم را با آثار باقی مانده از من آشنا خواهد کرد. سنت مرا زنده خواهد کرد و افعال و کردارش نشانگر کارهای من است. خداوند عنایت و رحمتش را بر او فرو فرستد. رحمت و رضوان خداوند بر کسی باد که حق او را بشناسد و به خاطر من به او احترام نموده و نیکی کند.» (1)

می گویند: روزی رسول ضمن اظهار محبت به امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: «این فرزندم سید و بزرگ است و به زودی خداوند به دست او بین دو گروه مسلمان، صلح بر قرار خواهد کرد.»

با مطالعه در تاریخ اسلام می بینیم که امام مجتبی علیه السلام با مشاهده خیانت یاران و فراهم نبودن زمینه جنگ با معاویه، خیر و صلاح امت را در این دیدند که از درگیر شدن با معاویه خود داری کرده و با صلح پیشنهادی معاویه، موافقت کنند و در اثر این صلح، هم مسلمانان را از شر هجوم خارجیان نجات دادند و هم از جنگ و خونریزی جلوگیری کردند. (2)

 

امام حسن در نگاه امیرمومنان

امام حسن مجتبی (ع) در نگاه علی (ع) شخصیتی بسیار بزرگ و ممتاز بود. حضرت علی از همان دوران کودکی امام حسن که آیات الهی را برای مادرش فاطمه زهرا (س) می خواند، این گوهر را شناخت و در طول سالیانی که در کنار یکدیگر بودند، همواره از فرزند خود تمجید و تقدیر می کرد. حتی در برخی از موارد، قضاوت یا پاسخگویی به سوالات علمی را به عهده اش می گذاشت.

به عنوان نمونه :

روزی امام علیه السلام به فرزند خود فرمود: «برخیز و سخن گوی تا گفتارت را بشنوم» امام حسن (ع)عرض کرد: «پدرجان! چگونه سخنرانی کنم با این که رو به روی تو قرار گرفته ام؟!» امام خود را پنهان نمود، به طوری که صدای حسن را می شنید. امام حسن علیه السلام برخاست و خطابه خود را شروع کرد و پس از حمد و ثنای الهی ، فرمود: «علی، دری است که اگر کسی وارد آن در شود، مؤمن است و کسی که از آن خارج گردد، کافر است.»

در این هنگام امام علی علیه السلام برخاست و بین دو چشم حسن را بوسید و سپس فرمود: «ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم؛ آنها فرزندان و دودمانی هستند که بعضی از بعضی دیگر گرفته شده اند و خداوند، شنوا و داناست. » (3)

روزی یک فرد شامی، نزد امام حسن علیه السلام آمد و خود را از پیروان امیرمومنان معرفی کرد. حضرت به وی فرمود: «تو از پیروان ما نیستی بلکه برای پادشاه کشور روم سوال هایی پیش آمده و پیک خود را نزد معاویه فرستاده، او در جواب عاجز مانده و تو را نزد ما فرستاده است. »

پیش از آن که مرد شامی سوالات خود را مطرح کند، امام حسن علیه السلام لب به سخن گشود و فرمود: «آمده ای که چنین سوال هایی را مطرح کنی: فاصله بین حق و باطل چه قدر است؟ بین آسمان و زمین چه قدر فاصله است؟ قوس و قزح چیست؟ کدام چشمه و چاه است که ارواح مشرکان در آن جمع هستند؟ ارواح مومنان در کجا جمع می شوند؟ خنثی کیست؟ کدام ده چیز است که هر یک سخت تر از دیگری است؟»

مرد عرض کرد: یا بن رسول الله! درست است، پرسش های من همین هاست که فرمودید.

سپس امام حسن (ع) در حضور پدر به تمام آن پرسش ها جواب داد. وقتی مرد شامی این پاسخ ها را شنید، گفت: «گواهی می دهم که تو فرزند رسول خدایی و همانا علی بن ابی طالب سزاوارتر است برای خلافت و جانشینی رسول خدا از معاویه... » (4)

 با توجه به سال شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام، هیچ معصومی به اندازه امام حسین (ع) در کنار برادر خود نبوده است. این دو امام معصوم نزدیک به پنجاه سال در کنار یکدیگر زندگی می کردند. بدین جهت امام حسین علیه السلام بیشتر از هر مسلمان دیگری به شخصیت علمی برادرش پی برده بود، و به ویژه در آن ده سال آخر که امامت و رهبری را عهده دار بود، با نگرش دیگری به امام حسن علیه السلام می نگریست.

امام حسین علیه السلام ضمن این که برادر خود را شخصیتی بی مانند می دانست، او را عالم ترین فرد به تفسیر و تاویل و آشنا به تمام علوم و مسائل حکومت و جهان اسلام می دانست.

   ادامه مطلب ...

سیری در زندگی سیاسی اجتماعی امام حسن عسکری علیه السلام

امام عسکرى، یازدهمین پیشواى شیعیان، در سال 232 ه . ق چشم به جهان گشود.(1) پدرش امام دهم، حضرت هادى - علیه السلام - و مادرش بانوى پارسا و شایسته، «حُدَیثه»، است (2) که برخى، از او بنام «سوسن» یاد کرده‏اند.(3) این بانوى گرامى، از زنان نیکو کار و داراى بینش اسلامى بود و در فضیلت او همین بس که پس از شهادت امام حسن عسکرى - علیه السلام - پناهگاه و نقطه اتّکاى شیعیان در آن مقطع زمانى بسیار بحرانى و پر اضطراب بود.(4)

از آنجا که پیشواى یازدهم به دستور خلیفه عباسى در «سامّرأ»، در محله «عسکر» سکونت (اجبارى) داشت، به همین جهت «عسکرى» نامیده مى‏شود.(5)

از مشهورترین القاب دیگر حضرت، «نقى» و «زکى» (6) وکنیه‏اش «ابو محمد» است. او 22 ساله بود که پدر ارجمندش به شهادت رسید. مدّت امامتش 6 سال و عمر شریفش 28 سال بود، در سال 260 ه به شهادت رسید و در خانه خود در سامّرأ در کنار مرقد پدرش به خاک سپرده شد.(7)

خلفاى معاصر حضرت

امام عسکرى - علیه السلام - در مدت کوتاه امامت خویش با سه نفر از خلفاى عباسى که هر یک از دیگرى ستمگرتر بودند، معاصر بود، این سه تن عبارتند از:

1- المعتزّ بالله (252 - 255)

2- المهتدى الله(255 - 256)

3- المعتمد بالله(256 - 279)

خلفاى عباسى که روز نخست به نام طرفدارى از علویان و به عنوان گرفتن انتقام آنان از بنى امیه قیام کردند، آنچه را که قبلاً به مردم وعده داده بودند، نادیده گرفته و مانند خلفاى بنى امیه و بلکه بدتر از آنان ستمگرى و خود کامگى را آغاز کردند.

خلفاى عباسى از هر گونه اِعمال فشار و محدودیت نسبت به امامان دریغ نمى‏کردند و این فشارها در عصر امام جواد و امام هادى و امام عسکرى در سامّرأ به اوج خود رسید. شدّت این فشارها به قدرى بود که سه پیشواى بزرگ شیعه که در مرکز حکومت آنها (سامّرأ) مى‏زیستند، با عمر کوتاهى جام شهادت نوشیدند: امام جواد در سن 25 سالگى، امام هادى در سن 41 سالگى و امام عسکرى در سن 28 سالگى که جمعاً 92 سال مى‏شود؛ و این حاکى از شدّت فشارها و صدمات رسیده بر آنها مى‏باشد. ولى در این میان، فشارها و محدودیت هاى زمان امام حسن عسکرى، به دو علّت، از دو پیشواى دیگر بیشتر بود:

1- در زمان امام عسکرى - علیه السلام - شیعه به صورت یک قدرت عظیم در عراق درآمده بود و همه مردم مى‏دانستند که این گروه به خلفاى وقت معترض بوده و حکومت هیچ یک از عباسیان را مشروع و قانونى نمى‏داند، بلکه معتقد است امامت الهى در فرزندان على - علیه السلام - باقى است، و در آن زمان شخصیت ممتاز این خانواده امام حسن عسکرى - علیه السلام - بود. گواه قدرت شیعیان، اعتراف «عبید الله»، وزیر «معتمد» عباسى، به این موضوع است. توضیح اینکه پس از شهادت حضرت عسکرى، برادرش جعفر «کذّاب» نزد عبید الله رفت و گفت: منصب برادرم را به واگذار، من در برابر آن سالیانه بیست هزار دینار به تو مى‏دهم. وزیر به او پرخاش کرد و گفت: احمق! خلیفه آن قدر به روى کسانى که پدر و برادر تو را امام مى‏دانند، شمشیر کشید تا بلکه بتواند آنان را از این عقیده برگرداند، ولى نتوانست، و با تمام کوششهایى که کرد توفیقى به دست نیاورد، اینک اگر تو در نظر شیعیان امام باشى نیازى به خلیفه و غیر خلیفه ندارى واگر در نظر آنان چنین مقامى نداشته باشى، کوشش ما، در این راه کوچکترین فایده‏اى نخواهد داشت.(8)

2- خاندان عباسى و پیروان آنان، طبق روایات و اخبار متواتر، مى‏دانستند مهدى موعود که تار و مار کننده کلیه حکومتهاى خود کامه است، از نسل حضرت عسکرى - علیه السلام - خواهد بود، به همین جهت پیوسته مراقب وضع زندگى او بودند تا بلکه بتوانند فرزند او را به چنگ آورده و نابود کنند (همچون تلاش بیهوده فرعونیان براى نابودى موسى!) چنانکه در جریان شهادت امام توضیح خواهیم داد.

به دلائل یاد شده در بالا، فشار و اختناق در مورد پیشواى یازدهم فوق العاده شدید بود و از هر طرف او را تحت کنترل و نظارت داشتند. حکومت عباسى به قدرى از نفوذ و موقعیت مهم اجتماعى امام نگران بود که امام را ناگزیر کرده بود هر هفته روزهاى دوشنبه و پنجشنبه در دربار حاضر شود.(9)(10)

دربار عباسى به قدرى وحشت داشت که به این مقدار کفایت نکرد، بلکه «معتز» امام را بازداشت و زندانى کرد (11) و حتى به «سعید حاجب» دستور داد امام را به سمت کوفه حرکت داده و در راه او را به قتل برساند، ولى پس از سه روز، ترکان، خودِ او را به هلاکت رساندند (12)

پس از او «مهتدى» نیز امام را بازداشت و زندانى کرد و تصمیم به قتل حضرت داشت که خداوند مهلت نداد و ترکان بر ضدّ او شوریدند و وى را به قتل رساندند.(13)

تدابیر امنیتى امام عسکرى (ع)

علاوه بر آنچه گفتیم، اسناد و شواهد دیگرى در دست است که از یک سو عمق شیطنت و وسعت نقشه‏هاى خائنانه دربار عباسى در مورد امام و یارانش را نشان مى‏دهد، و از سوى دیگر هشیارى و تدابیر امنیتى امام را بخوبى جلوه گر مى‏سازد که از آن جمله چند مورد یاد شده در زیر را مى‏تون نام برد:

1- «ابو هاشم داود بن قاسم جعفرى» (14) مى‏گوید: ما چند نفر در زندان بودیم که «امام عسکرى» و برادرش «جعفر» را وارد زندان کردند. براى عرض ادب و خدمت، به سوى حضرت شتافتیم و گرد ایشان جمع شدیم. در زندان، مردى «جمحى» (خ ل: عجمى) بود و ادعا مى‏کرد که از علویان است. امام متوجه حضور وى شد و گفت: اگر در جمع شما فردى که از شما نیست نمى‏بود، مى‏گفتم کى آزاد مى‏شوید. آنگاه به مرد «جمحى» اشاره کرد که بیرون رود، و او بیرون رفت. سپس فرمود: این مرد از شما نیست، از او بر حذر باشید، او گزارشى از آنچه گفته‏اید براى خلیفه تهیه کرده که هم اکنون در میان لباسهاى اوست. یکى از حاضران او تفتیش کرد و گزارش را که در لاى لباس پنهان کرده بود، کشف کرد، مطالب مهم و خطرناکى درباره ما نوشته بود.(15)

این حادثه نشان مى‏دهد که حتى در زندان هم براى کنترل امام و شیعیان، مأمور مخفى گماشته بودند.

2- یکى از یاران امام بنام «احمد بن اسحاق» مى‏گوید: به حضور امام رسیدم و از او درخواست کردم که چیزى بنویسد و من خط او ببینم تا اگر نامه‏اى از او رسید، خطش را بشناسم (و دشمن نتواند بنام امام نامه جعل کند) امام فرمود: خط من، گاهى با قلم باریک و گاهى با قلم پهن است، اگر چنین تفاوتى مشاهده کردى نگران نباش...(16)

3- یکى از یاران امام مى‏گوید: ما گروهى بودیم که وارد سامرّأ شدیم و مترصد روزى بودیم که امام از منزل خارج شود تا بتوانیم او را در کوچه و خیابان ببینیم. در این هنگام نامه‏اى به این مضمون از طرف امام به ما رسید: هیچ کدام بر من سلام نکنید، هیچ کس از شما به سوى من اشاره نکند، زیرا براى شما خطر جانى دارد! (17)

4- «عبدالعزیز بلخى» مى‏گوید: روزى در خیابان منتهى به بازار گوسفند فروشها نشسته بودم. ناگهان امام حسن عسکرى را دیدم که به سوى دروازه شهر حرکت مى‏کرد. در دلم گفتم: خوب است فریاد کنم که: مردم! این حجت خدا است، او را بشناسید. ولى با خود گفتم در این صورت مرا مى‏کشند! امام وقتى به کنار من رسید و من به او نگریستم، انگشت سبابه را بر دهان گذاشت و اشاره کرد که سکوت! من بسرعت پیش رفتم و بوسه بر پاهاى او زدم. فرمود: مواظب باش، اگر فاش کنى، هلاک مى‏شوى! شب آن روز به حضور امام رسیدم. فرمود: باید رازدارى کنید وگرنه کشته مى‏شوید، خود را به خطر نیندازید.(18)

5- در زمان امام عسکرى - علیه السلام - شخصى از علویان به عزم کسب و کار از سامرّأ بیرون آمده و به سوى بلاد جبل (قسمتهاى کوهستانى غرب ایران تا همدان و قزوین) رفت. شخصى از دوستداران امام از مردم «حلوان» (پل ذهاب) به او برخورد کرد و پرسید:

- از کجا آمده‏اى؟

- از سامرّأ.

- آیا فلان محله و فلان کوچه را مى‏شناسى؟

- آرى.

- از حسن بن على خبرى دارى؟

- نه.

- براى چه به جبل آمده‏اى؟

- براى کسب و کار.

- من پنجاه دینار دارم، آن را بگیر و با هم به سامرّأ برویم و مرا به خانه حسن بن على (عسکرى) برسان. علوى پذیرفت و او را به خانه امام برد...(19)

این ماجرا بخوبى نشان مى‏دهد که به واسطه کنترل بسیار شدید حکومت، دسترسى به امام تا چه حدّ دشوار بوده است.

از طرف دیگر، مبلغى که مرد حلوانى - در برابر راهنمایى او به خانه حضرت - به شخص علوى پرداخت، نشانه اهمیّت دیدار با امام در آن روزگا است ،زیرا پنجاه دینار در آن زمان مبلغ قابل توجهى بوده است، چه، ارزش یک دینار در آن زمان را برخى از دانشمندان، معادل یک شتر دانسته‏اند (20)، بنابر این پنجاه دینار از نظر قدرت خرید در آن زمان، مثل این بوده است که کسى در زمان ما، قیمت پنجاه شتر را بپردازد!

ابعاد هفتگانه فعالیت امام عسکرى (ع)

امام عسکرى، با وجود همه این فشارها و کنترلها و مراقبتهاى بى وقفه حکومت عباسى، یک سلسله فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى و علمى در جهت حفظ اسلام و مبارزه با افکار ضد اسلامى انجام مى‏داد که مى‏توان آنها را بدین گونه خلاصه کرد:

1- کوششهاى علمى در دفاع از آیین اسلام و ردّ اشکالها و شبهات مخالفان، و نیز تبیین اندیشه صحیح اسلامى،

2- ایجاد شبکه ارتباطى با شیعیان مناطق مختلف از طریق نمایندگان و اعزام پیکها و ارسال پیامها،

3- فعالیتهاى سرّى سیاسى بر رغم تمامى کنترلها و مراقبتهاى حکومت عباسى،

4- حمایت و پشتیبانى مالى از شیعیان، بویژه یاران خاص خود،

5- تقویت و توجیه سیاسى رجال و عناصر مهم شیعه در برابر مشکلات،

6- استفاده گسترده از آگاهى غیبى براى جلب منکران امامت و دلگرمى شیعیان،

7- آماده سازى شیعیان براى دوران غیبت فرزند خود امام دوازدهم

   ادامه مطلب ...