مقاله 10، دوره 13، شماره 27، تابستان 1392، صفحه 171-186 ![]() | |
نوع مقاله: مقاله علمی- پژوهشی | |
نویسندگان | |
محمدرضا نیلی احمدآبادی* | |
استادیار دانشگاه علامه طباطبایی | |
چکیده | |
چکیده در نظام آموزشی ما علوم انسانی، با وجود فرهنگ غنی اسلامی ـ ایرانی، کاستیهای فراوانی دارد. علوم تربیتی که شاخهای از علوم انسانی است، به دنبال پرورش انسانهای مؤثر و کارآمدی است که استعدادهای آنها شکوفا شده است. در تعلیم و تربیت اسلامی تربیت انسان کامل با بهرهگیری از معارف دینی امکانپذیر است. موفقیت نظامهای آموزشی، مستلزم توجه به آموزههای وحیانی است. از سوی دیگر یافتههای بشری در علوم تربیتی نیز نباید مغفول واقع شود. در این رابطه به سه رویکرد تعلیم و تربیت اسلامی به منزلة نظام توصیفی، استنباطی و استنباطی ـ تأسیسی اشاره شده است تا نسبت علوم تربیتی با معارف وحیانی تبیین شود. در این مقاله موضوع علوم انسانی، انسان و ماهیت او که موضوع اصلی علوم انسانی است، نسبت بین علوم تربیتی و تعلیم و تربیت اسلامی و عناصر مهم آن بررسی میشود. | |
کلیدواژگان | |
کلیدواژهها: علوم انسانی؛ علوم تربیتی؛ تعلیم و تربیت اسلامی؛ وحی | |
عنوان مقاله [English] | |
The Status of Islamic Education in Human Sciences | |
چکیده [English] | |
Human sciences have lots of deficiency in our educational system. Educational sciences as a part of human sciences, tried to educate efficient people who their talent have to actualize as a sign of god perfection in power. Paying attention to God Commandment is required to be succeed in this affair. In addition, consequences of scientific researches in educational sciences have to be considered. In this case, three Islamic educational approaches are specified. In this article, first we discuss about human sciences, human and its nature as a basic subject of human sciences, the relation between educational sciences and religious sciences. Then we explain the role of Education in sight of Islamic and classic sciences by specifying the fields of human sciences. | |
کلیدواژگان [English] | |
Keywords: Human Sciences, education, Revelation, Islamic Education | |
دکتر خسرو باقری
سه نگرش در تعلیم و تربیت اسلامی وجود دارد. در نگرش نخست تعلیم و تربیت اسلامی به منزله نظامی توصیفی است که از طریق بررسی آثار دانشمندان مسلمان میتوان بدان دست یافت. در نگرش دوم، نظامی استنباطی است که بر اساس آن، میتوان با استفاده از متون دینی برای همه مسائل تعلیم و تربیت، پاسخی فراهم آورد. در نگرش سوم، تعلیم و تربیت اسلامی به منزله نظامی استنباطی ـ تأسیسی تلقی شده است که در آن برخی مسائل و مباحثِ مربوط به تعلیم و تربیت از متون اسلامی استخراج میشود و دسترسی به برخی موارد دیگر بر اساس روشهای تجربی و پیشفرضهای دینی، انجام میگیرد.
در این نوشتار سعی برآن است که با عنایت به مطالب فوق، بااشارهای کوتاه به ماهیت و تاریخچه تعلیم و تربیت اسلامی به منزله رشتهای دانشگاهی، روشهای تحقیق و دستاوردهای آن نیز مورد بررسی قرار گیرد.
تعلیم و تربیت اسلامی (نگرشهای موجود در تعلیم و تربیت اسلامی)؛ تاریخچه تعلیم و تربیت اسلامی؛ روشهای تحقیق در تعلیم و تربیت اسلامی؛ رابطه تعلیم و تربیت اسلامی با سایر رشتههای علوم تربیتی.
تعلیم و تربیت اسلامی با عرف علوم تربیتیِ رایج فاصله دارد و با آن غریب است.زیرا علوم تربیتی معاصر تا آنجا که در قلمرو علوم تجربی قرار گرفته، راه خود را از آیینها و ایدئولوژیها جدا کرده و درپی آن بوده است که دانشی تجربی به دست دهد. حتی در حوزه اهداف و غایات تعلیم و تربیت نیز اینگونه استغنا از آیینها و ایدئولوژیها همچنان ادامه یافته زیرا رسیدگی به این امور، به طور غالب، برعهده فلسفه تعلیم و تربیت نهاده شده است.
اما در سرزمین ما و نیز برخی از کشورهای اسلامی، به دلیل نفوذ و غلبه اسلام در ساحت اندیشه و حیات مردم، سخن گفتن از نسبت میان اسلام و تعلیم و تربیت اهمیت ویژهای یافته است. به موازات شکلگیری علوم تربیتی در تاریخ معاصر، در کشورهای اسلامی نیز تلاشی جهت سامان دهی میراث کهن اندیشه و فرهنگ اسلامی صورت پذیرفته، به گونهای که بتوان از میان این میراث انبوه، سامانهای در هیأت علوم تربیتی فراهم آورد و آن را پاسخی به نیازهای این کشورها در تعلیم و تربیت دانست. سخن گفتن از تعلیم و تربیت اسلامی، کم یا بیش حاکی از روی آوردن به چنین چالشی است.
در این نوشتار سعی برآن است که با اشارهای کوتاه به ماهیت و تاریخچه تعلیم و تربیت اسلامی به منزله رشتهای دانشگاهی، روشهای تحقیق و دستاوردهای آن نیز مورد توجه قرار گیرد.
این مقاله، پس از تعریف اصل و بیان ضرورت آن در مباحث تعلیم و تربیت، به ویژگی های حاکم بر اصول تربیتی می پردازد، و سپس اصولی از قبیل: خدامحوری، تعبدمداری، متربی محوری، زندگی محوری، فردمحوری، عمل گرایی، اخلاق مداری، سعی محوری، اعتدال گرایی، محبت محوری، نظارت مداری، خوف و رجا، مرگ اندیشی، آخرت اندیشی و آرمان گرایی را مورد بررسی قرار می دهد و در پایان به دست آوردهای تربیتی این اصول می پردازد.
وجود اصول و قواعد کلّی در مناسبات انسانی و مرجعیت آن برای تفسیر رفتارها آن چنان آشکار است که غالباً نیازی به بیان تشریحی آن وجود ندارد. بدیهی است که هیچ کنش و واکنش انسانی نمی تواند در خلأ و بدون ضابطه ای مشخص آغاز، و بی هدف پایان پذیرد. رفتارهای یکسان زیادی می توان یافت که خاستگاه واحدی ندارند؛ به منظور متفاوتی انجام می شوند و احتمالاً نتایج مختلفی نیز به بار می آورند.